سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه مغلوب غفلت شود، دلش می میرد . [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 88 دی 4 , ساعت 10:10 صبح

بند هفتم 

تا رأس  پاک او به سر نی مکان گرفت
لعل لبش به خواندن آیات جان گرفت
انوار  عرش  از  سر  نی تا  طلوع کرد
خورشید با خجالتی خونین جهان گرفت
قهر  خدا  به  مردم  اهل  زمین  رسید
خون خدا سراسر هفت آسمان گرفت
باز  ایستاد  از  حرکت  چرخ   چنبری
ماتم مدار گردش دور و زمان گرفت
فریاد  و  آه  و ناله  اهل  و  عیال  او
شد نفخه ای که دامن کروبیان گرفت
دریا به جنبش آمد و برخاست موج بیم
زان خنجری که حنجر لب تشنگان گرفت
عرش خدا چو در دل غمگین مؤمن است
اندوه عالمی مکان در لا مکان گرفت
آه  از دمی که خیل اسیران روان شدند
دل خسته کودکان و جگر خون زنان شدند

 


نوشته شده توسط باد صبا | نظرات دیگران [ نظر] 
جمعه 88 دی 4 , ساعت 10:9 صبح

بند هشتم 

بر قتلگاه  چون  ره  اهل  بلا  فتاد
مُلک و مَلک به ناله و آه و نوا فتاد
فریاد  ناله  بر  فلک  هفتمین  رسید
بانگ فغان به جمله ارض و سما فتاد
شد محشری چو دیده اولاد مصطفی
بر کشتگان تشنه آل عبا فتاد
از  جسم  پاره  پاره  عباس  مرتضی
در آب مرد ماهی و مرغ از هوا فتاد
خود را سکینه از شتر روی زمین فکند
تا چشم او به اکبر خونین قبا فتاد
آه  از  دمی که  دیده  زین العباد  زار
بر روی نیزه بر سر از تن جدا فتاد
یک لحظه چشم زینب محزون و غم نصیب
بر جسم پاک و بی سر خون خدا فتاد 
رو در مدینه   کرد   جگر گوشه   بتول
بر شکوه لب گشود وچنین گفت با رسول

 


نوشته شده توسط باد صبا | نظرات دیگران [ نظر] 
جمعه 88 دی 4 , ساعت 10:7 صبح

بند نهم 

این پاره پاره پیکر بی جان حسین تست
افتاده روی خاک بیابان حسین تست
این گلبنی که  با  همه گلهای  پرپرش
پژمرده گشته زآتش سوزان حسین تست
این  آبیار  دین  خداوند   ذوالجلال
از خون خویش با لب عطشان حسین تست
سالار ِ  کم سپاه ، که  شد کشته بی گناه
افتاده در میانه یاران حسین تست
این سرو سر سپرده به تقدیر عشق دوست
چون زلف یار گشته پریشان حسین تست
این جسم  سر جدا  ز  قفا  گشته  از جفا
از بهر حفظ امت و ایمان حسین تست
این قطعه قطعه قامت بشکسته استخوان
از کینه زیر سمّ ستوران حسین تست 
آن گاه رو به مادر محنت نصیب کرد
یکدم خراب خانه صبر و شکیب کرد

 


نوشته شده توسط باد صبا | نظرات دیگران [ نظر] 
جمعه 88 دی 4 , ساعت 10:5 صبح

بند دهم 

کای نور چشم مصطفی بر حال ما نگر
ما را به درد و ماتم و غم مبتلا نگر
بر دشت کربلا ز جنان یک نظاره کن
بر جسم پاره پاره خون خدا نگر
اولاد  خویش را که  عزیزان داورند
در زیر تازیانه قوم دغا نگر
گلهای باغ حیدر وبستان  مصطفی
آتش گرفته از ستم اشقیا نگر
بر  نو خطان  آل  محمد  گذر  نما
سرها بریده از دم تیغ جفا نگر
اطفال بی گناه دراین  دشت بی پناه
زنها اسیر محنت بی انتها نگر
آن حنجری که بوسه بر آن می زدی رسول
ببریده اش ز خنجر جور از قفا نگر
ای مادر از ستمگر اول هزار داد
لعنت بر او که پایه جور و ستم نهاد

 


نوشته شده توسط باد صبا | نظرات دیگران [ نظر] 
جمعه 88 دی 4 , ساعت 10:3 صبح

بند یازدهم

نوری بس است عالم امکان تباه شد

نوری بس است قصه آتش به خیمه ها

نوری بس است فتنه عصیان تمام کن

نوری بس است کز غم جانسوز اهل بیت

نوری بس است ماتم عبّاس و مشک آب

نوری بس است قصّه صحرای کربلا

نوری بس است شام غریبان نینوا

دور فلک جنایتی اینسان نکرده است
از داغ اهل بیت جهان جمله آه شد

کز دود شعله چهره عالم سیاه شد

قابیل با قبیله اش غرق گناه شد

خون جاری از دو دیده مسکین و شاه شد

شرمنده آب جاری و باران و چاه شد

کین غصّه با قیامت غم اشتباه شد

بر بیم کودکان شب ظلمت پناه شد

ظلمی چنین زمانه به انسان نکرده است 


نوشته شده توسط باد صبا | نظرات دیگران [ نظر] 
جمعه 88 دی 4 , ساعت 10:2 صبح

بند دوازدهم 

ای دهر فتنه خیز چه تقصیر کرده ای!
ظالم جفا نموده تو تصویر کرده ای
شرمنده نیستی که جفا ها بر اهل بیت
دشمن روا نموده تو تقدیر کرده ای؟
در  دشت  فتنه  خیز  بلایای  کربلا
در یاری سپاه خدا دیر کرده ای
ای زاده زیاد ، خسارت نصیب تست
خوش خدمتی به زاده تزویر کرده ای
بهر رضای زاده هند جگر  خوراک
آل نبی حواله به شمشیر کرده ای
لب های خشک و تشنه نوباوه حسین
سیراب دست حرمله با تیر کرده ای
آن داغ ها کز آن دل زینب بسوختی
عالم زداغ اهل حرم پیر کرده ای 
ترسم خدا به حشرتو را چون جزا کند
بهر  عقوبت  جهان  خود  را  رضا  کند

 


پنج شنبه 88 آذر 19 , ساعت 4:10 عصر

سید نورالدین حسینی از خاطرات جنگ تحمیلی می گوید:

آن شب همه خوشحال بودیم.چون در طول روز توانسته بودیم در یک شناسایی رزمی بیش از 70 تانک دشمن را بزنیم و تعدادی از عراقی ها را به اسارت درآوریم و به پشت جبهه تخلیه کنیم. همه بچه ها با ذوق و شوق فراوان منتظر فرا رسیدن روزی دیگر و عملیاتی دیگر بودند که ناگهان هوا تغییر کرد و طوفان شدیدی وزیدن گرفت و این در حالی بود که متخصص هواشناسی اعلام کرده بود که ممکن است این طوفان تا چند روز ادامه یابد.

از شنیدین این خبر همه ناراحت بودیم چراکه نمی توانستیم روز بعد در عملیات شرکت کنیم و هوانیروز تا آن زمان بعنوان نیروی واکنش سریع، عملیات ارزشمندی را انجام داده بود ولی عملاً فردا نمی توانست در جنگ شرکت داشته باشد.

آن شب هرجه سعی می کردم خوابم نمی برد. مجبور شدم برای دقایقی از چادر خارج شده و به فضای باز بیایم. باد به شدت می وزید و همراه خود دانه های باران را به زمین می کوبید. دقایقی در محوطه قدم زدم ولی بعلت سردی هوا و شدت باد و باران مجبور شدم به چادرم برگردم و استراحت کنم.

صبح وقتی بیدار شدم متوجه شدم سمت باد عوض شده و باد و طوفان و باران با شدت بطرف عراقی ها می وزد. این طوفان قدرت هرکاری از نیروهای عراقی را گرفته بود و نیروی خودی با استفاده از این وضعیت جوی به عراقی ها یورش برده و آنها را تار و مار کرده بودند.

بعد از ظهر آنروز هوا مقداری بهتر شد و توانستیم در چند پرواز به دشمن بعثی حمله ور شویم. در این پرواز متوجه شدم که تانک ها و سایر ادوات زرهی عراق بعلت بارندگی در گل گیر کرده اند و ما توانستیم براحتی تعداد زیادی ار آنها را منهدم کنیم. نیروهای اسلام با سلاح سبک به آنها یورش برده و قبل هر عکس العملی از سوی دشمن آنها را کشته و یا اسیر کرده بودند .

شب فرا رسید . با یک بررسی اجمالی از عملیات ، معلوم شد که باد و بارانی که به اذن خدا وزیدن گرفته بود بیش از پرواز بالگردها به دشمن آسیب رسانده بود.


شنبه 88 آذر 14 , ساعت 9:1 عصر

در دست من فتاده زجبریل شه پری
تا پر کشم به اوج ثریّا از این ثری   
گر حوض کوثرم بشود جوهر قلم

یابم زغیب مدح علی را توانگری
گر مرتضی مرا به غلامی
کند قبول
گیرند جمله پادشهانم به سروری
ای سر کردگار ، که در جمله روزگار
تنها درون کعبه ترا زاده مادری
چون خانه زاد کعبه و بیت و حرم تویی

بی شک تویی که محرم اسرار داوری
کعبه مطاف خلق و تو را گشت زادگاه
گویا تویی که معنی هر حجّ اکبری
بودی نخست مؤمن وفرمود مصطفی
بعد از نبی تو مرتضی بر خلق رهبری
ناد علی ندای خدا بر محمّد است
چون حامی نبوّت و نفس پیمبری
گردیده در نماز تو نازل چو إنّما
بعد از نبی تو مُظهِر الله اکبری

ای پایه ولایت و معیار دین حق
حق با تو شد همیشه و با حق برابری
شاگرد درس مکتب توحید تو ملک
خدمتگزار خانه ی ایمان تو پری

ای مانده در شگفت زتو لیلةالمبیت
ای عاجز از وجود تو طوفان صرصری
با آنکه هل أتی است گواهی به مهر تو
دنیا ندیده چون تو بمیدان دلاوری

در مهر و قهر چون تو کجا دیده روزگار
یار ضعیف و دشمن جان ستمگری
در روز مهر یاور ایتام عالمی

در روز قهر غالب صد فوج لشکری

مغلوب تست مرحب و عمرو بن عبدود
غالب تویی که فاتح دژهای خیبری
اوصاف دادگر زتو پیداست یا علی

بر کشتی عدالت اسلام لنگری
دست عقیل شاهد عدل امامت است
درداد تو اثر ننماید برادری
خیرالبریّه آیت حسن و کمال تست
فرموده حق که از همه مخلوق بهتری
ای شاه لو کُشِف نفزاید یقین تو

گر پرده افکند ز رُخَش چرخ چنبری
فرمود مصطفی که چو من شهر دانشم

یا مرتضی تویی که به آن شهرچون دری
گر کس به شهر دانش من یک سفر کند

بر باب آستان تو ساید یقین سری
چون تو مبیّنی به کتاب خدا دگر
بی تو کتاب نیست مگر غیر دفتری

دین بی تو ناتمام و رسالات بی ثمر
نبود خدا رضای به دین و پیمبری

اکمال دین احمد و اتمام نعمتی
پایان نگشته بی تو نبی را پیمبری
روز غدیر شادی ابلاغ إنّماست
بعد از خدا و مصطفی بر خلق مهتری
حیدر ولای غیر تو اوج ضلالت است
فرمود ذوالجلال که بر قوم سروری
در هر سجیّه ره به کمال تو بسته است
چون در خصال نیک زپندار برتری
آیینه تمام نمای جمال حق

مرآت حق نمایی و مشکوة انوری
گر حق نمی نمود تو را خلق یا علی
هرگز نبود فاطمه در فکر همسری
جز تو که را خدای حسن داد یا حسین

یا همچو زینبین تو نستوه دختری
نوری به مدح یار سزاوار گشته ای

ورنه علی کجا و تو از ذرّه کمتری

شعر از شاعر فرهیخته : حجة الإسلام و المسلمین

سرهنگ خلبان بازنشسته سید نورالدین حسینی

متخلّص به ((نوری))



جمعه 88 آذر 13 , ساعت 8:47 عصر

تقدیم به خاک آستانت ای امیر مؤمنان که تیغ بلیغ فصاحتت تا ستیغ اعجاز و ایجاز بیان برآمده است . ای گلواژه زیبای غزل هستی ، واژه ها در نمودن حقیقت تو به عجز نشسته اند و ستایشگران دل به مجاز بسته اند . ای امیر صلابت کوه  طراوت گل لطافت سژیده و خروش دریا کنایتی از شکیب عطوفت و سخاوت توست. تشبیه تو به اقیانوس قیاس ماه به فانوس است . هیچ کلمه ای را نمی توان برای شکوه تو استعاره آورد تو قاموس شکوهی.

سید ابن طاووس (ره) در کتاب عظیم القدر اقبال الاعمال از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمودند : هنگامی که قیامت فرا می رسد : چهار روز با فخر و مباهات بر خداوند وارد می شوند همانند ورود عروس در شب زفاف بر شوهر . از حضرت رضا (علیه السلام) سؤال شد آن چهار روز کدامند ؟ فرمودند: روز قربان ، روز فطر ، روز جمعه ، روز غدیر و به درستی که روز غدیر بین آنها مانند ماه است در بین ستارگان ، و آن روزی است که حضرت ابراهیم (علیه السلام) از آتش نمرود نجات یافت و به شکرانه اش آن روز را روزه گرفت . و آن روزی است که خداوند در آن دین را کامل کرد به سبب نصب کردن پیامبر (صلی اللَه علیه و آله) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به عنوان شاخص و فضیلت و جلوه های نور آن حضرت را نمود و آن روز را روزه گرفت . و به درستی که آن روز کمال است و روز به خاک مالیدن بینی شیطان و قبولی اعمال شیعیان و دوستان آل محمد (صلوات اللَه علیهم) می باشد . و روزی است که خداوند به اعمال مخالفین نظر می کند و آن را نابود می گرداند . « و این قول خداوند است در آیه 23 سوره فرقان » . روز غدیر روزی است که جبرئیل امر می کند منبری از کرامت الهی در مقابل بیت المعمور نصب شود و در حالی که ملائکه آسمانها اطراف او گرد آمده و پیامبر اکرم (صلی اللَه علیه و آله) را ستایش می کنند بر منبر رفته و برای شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) و دوستان آنها از فرزندان آدم طلب آمرزش می کند .

   روز غدیر روزی است که خداوند امر می کند تا کرام الکاتبین به مدت سه روز قلم از دوستان اهل بیت و شیعیانشان بردارند و هیچ یک از خطاهای آنان را ثبت نکنند به خاطر احترام به پیامبر (صلی اللَه علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) .

 روز غدیر روزی است که هر کس آن را عید بگیرد و گشایش در امر خود و اطرافیان و برادران خود قرار دهد خداوند مال او را زیاد و او را از آتش نجات دهد و آن روزی است که خداوند کوشش شیعیان را ستوده و گناهانشان بخشیده و عملشان را مورد قبول قرار می دهد.  روز غدیر روز آسایش و رهایی از غم ، روز از بین رفتن گناه ، روز عطای بی عوض و بخشش ، روز گستردن علم ، روز مژده و عید اکبر ، روز اجابت دعا ، روز موقف بزرگ ، روز پوشیدن لباس نو و بیرون آوردن لباس سیاه ، روز شرط مشروط ، روز دور کردن غم ها و روز در گذشتن از گناهان شیعه امیرالمؤمنین (علیه السلام) است .

   روز غدیر روز پیشی گرفتن و روز افزودن درود بر محمد و آل محمد (صلوات اللَه علیهم) است.روزخرسندی ، روز عید اهل بیت محمد (صلی اللَه علیه و آله) ، روز پذیرفتن اعمال ، روز افزونی طلب ، روز آسایش مؤمنین ، روز فایده بردن ، روز اظهار دوستی ، روز رسیدن به رحمت الهی ، روز پاک شدن و ترک گناهان بزرگ ، روز پرستش و روز افطاری دادن به روزه داران است . پس هر کس روزه دار مؤمنی را در این روز غذا دهد مانند کسی است که فئامی را اطعام کرده . پس حضرت تا ده فئام شمردند.  سپس فرمودند آیا می دانی فئام چیست ؟ راوی عرض کرد : خیر . حضرت فرمودند: صد هزار  .

   روز غدیر روزی است که بعضی از شما بعضی دیگر را شاد باش می گویند . پس وقتی مؤمنی برادر مؤمن خود را دیدار می کند بگوید: ستایش خدای را که ما را از متمسکین به ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار داد . غدیر روز تبسم در صورت مؤمنین است پس هر کس روز غدیر در چهره برادر خود تبسم کند خداوند رحمن روز قیامت به نظر رحمت به او می نگرد و هزار حاجت او را بر آورده و برای او قصری از دُرّ ناب در بهشت بنا می کند و صورتش را شادابی می بخشد .

    روز غدیر روز زیور است پس کسی که برای روز غدیر زیور نماید خداوند غفار تمام گناهانش را می بخشد کوچک باشد یا بزرگ و فرشتگانی بر می انگیزد تا پیوسته برای او حسنه ثبت کنند و درجات او را بالا برند تا شایسته مثل چنین روزی گردد. پس اگر بمیرد شهید از دنیا رفته و اگر زنده بماند سعادتمند خواهد زیست . کسی که در این روز مؤمنی را دیدار کند خداوند هفتاد نور داخل قبرش قرار میدهد و قبرش را وسیع می گرداند و هر روز هفتاد هزار فرشته او را زیارت می کنند و به او مژده بهشت را می دهند .      

    در روز غدیر  خداوند ولایت را بر اهل آسمانهای هفتگانه عرضه کرد پس اهل آسمان هفتم از دیگران به سوی ولایت پیشی گرفتند و به این جهت آن را به عرش زینت داد. سپس اهل آسمان چهارم از دیگران پیشی گرفتند و خداوند آن را به بیت المعمور زیور بخشید آنگاه اهل آسمان دنیا سبقت گرفتند و آن را به کواکب آراسته کرد . سپس خداوند ولایت را بر زمین ها عرضه کرد و زمین مکه در قبولی پیشی گرفت آنگاه به کعبه زینت داده شد و بعد مدینه و آن را به پیامبر اکرم (صلی اللَه علیه و آله) مزین نمود . پس از آن کوفه و ان به امیر المؤمنین (علیه السلام) آراسته شد . پس به کوه ها عرضه شد و سه کوه پیشی گرفتند ، عقیق ، فیروزه و یاقوت به این سه کوه اختصاص یافت و از بهترین جواهرات شدند . پس کوه های دیگر قبول ولایت کردند و دارای معادن طلا و نقره گردیدند و هر چه اقرار به ولایت نکرد چیزی از آن نرویید . و در این روز ولایت به آب ها عرضه شد و هر آبی که پذیرفت گوارا و شیرین گردید و آبی که قبول نکرد شور و تلخ شد . همچنین بر گیاهان عرضه شد پس هر کدام پذیرفتند شیرین و نیکو آنچه قبول نکرد تلخ گردید سپس ولایت در این روز بر پرندگان عرضه شد و آنها که قبول کردند خوش آواز و گویا و هر کدام انکار کردند لال و بی صدا گردیدند . و مَثَل مؤمنین در قبول ولایت امیر المؤمنین (علیه الیسلام) در روز غدیر خم همانند ملائکه است در سجودشان بر آدم و مَثَل کسی که قبول نکرد مانند ابلیس است . در این روز آیه شریفه «الیوم اکملت لکم دینکم ...» نازل گردید و خداوند پیغمبری را مبعوث نکرد مگر آنکه روز مبعوث شدنش نزد او مانند روز غدیر بوده و حرمت آن را شناخته زیرا در این روز برای امت خود جانشین و خلیفه بعد از خودش را قرار داده است .


یکشنبه 88 آذر 8 , ساعت 8:30 عصر

بنام خالق زیبایی

می خواهم کمی راجع به حکمت اول نهج البلاغه بنویسم به امید قرار دادن این حکمتها به عنوان سر لوحه های زندگی.

 

قال امیرالمؤمنین علی علیه السلام:کُن فِی الفِتنَةِ کَابنِ اللَبُون لا ظَهرٌفیُرکَب ولاضَرعٌ فَیُحلَب(فیَحتَلِب)

ترجمه:در فتنه مانند بچه شتر باش نه پشتی دارد تا مرکبش کنند و نه پستانی دارد که دوشیده شود(او را بدوشند).

 

این ترجمه ایی بود اجمالی از این حکمت اما در همین یکخط چه نکات ظریفی گنجانده شده، خدا می داند.

آنقدری که جستجو کرده ام و از سخنان بزرگان فهمیده ام را خدمتتان عرض می کنم.

اول باید اجزای این حکمت معنا شود:

 

 

-الفتنة:از ماده "فتن" به معنای امتحان کردن وخبر گرفتن است

وآشوب را فتنة میگویند چون در آن افرادامتحان می شوندوکُلاً امور مهم و حوادث مهم را فتنه می نامند:مثل سوال و جواب قبر و...(1)

بعضی از بزرگانِ لغت به"تعجب" انسان نسبت به چیزی رافتنه نامیده اند ودر جاهای دیگر جنون را فتنة خوانده اند وفتنةدرآیة"والفتنة أشدّ من القتل"هم به معنای کفر معنا شدهو یا به جنگهای بین مردم فتنة گفته شده و مطالبی(ظهور کلام) هم به عنوان شاهد بیان شده اند(2).

 

 

 

-ابن لبون:بچه شتر(نر)دو ساله که می خواهد وارد سه سالگی شود(3).

یک سوال:

1-منظور از فتنه چیست و آیا به همه جنگها فتنة گفته می شود؟

جواب:تنها به جنگی که دوطرف آن ناحق و ظالم باشند فتنه گفته می شودو جای هیچ گونه شبهه ای در مورد کمک به گروهی که بر حق

هستند نیست بلکه یاری این گروه واجب است و خود حضرت در نهج البلاغه کسانی را که از جنگ جمل کناره گرفتند راسرزنش می فرمایند که شما حق را یاری نکردید و بیانهای دیگری که تأئید کننده این نظریه است و حرف و عمل افرادی که به این بهانه شانه از مسؤلیتهای اجتماعی خالی می کنند

"کاسه داغ تر از آش"شدن است. پس مراد از فتنة معلوم شد.از معلوم شدن معنای فتنة ما به"زمان" فتنة هم پی می بریم

وآن زمان جنگ(همه انواع جنگها و تخاصمات) و آمادگی برای شروع آن است تا هنگامی که ریشه های آن خشک شوندأیام فتنه نامیده می شوند(4).

و اما نکته ظریف این حکمت در استفاده از کلمه "ابن لبون"است و تشبیه انسان در زمان فتنة به بچه شتر "نر" هست که در حال حاضر

نه پشتی برای سواری دادن دارد که بتوانند در راه رسیدن به مقاصدشان از آن استفاده کنند و از این بالاتر اصلاً پستانی ندارد

تا اهل فتنه در جهت تقویت ظلم و فتنة آن را بدوشند چون "نر" هست و اصلاً پستانی ندارد(5).

حضرت نفرمودند"بنت لبون"که بچه شتر "ماده"باشد و پستان دارد ولی شیر ندارد بلکه فرمودند "بچه شتر نر" و گویا حضرت می خواهند

در اوج احتیاط و عدم سوء استفاده مبالغه کنند و بفرمایند که همه راههای سوء استفاده را ببندید حتی آنجایی را که احتمال می دهید

خطری ندارد را هم ببندید و چه زیباست این تشبیه و چه گیراست این مفهوم در زمینه مواظبت از خود در هنگام فتنة

وشاید تقدیم "پشت"برای سواری،بر"پستان"برای دوشیدن به خاطر همین مبالغه باشد که اگر کاری کند که کمکی باشد به دو طرف فتنة جای ملامت دارد وباید طوری رفتار کند که هیچ گونه استفاده ایی نتوانند ببرند مثل نداشتن پستان بچه شتر

که اهل فتنه حتی نمی توانند ادای شیر دوشیدن را در بیاورند. در روایات مشابه دیگری هم به این کناره گیری و مراقبت از خوددر زمان فتنة اشاره شده(5) و اصولاً در این شرایط است که پختگی و خامی اشخاص آشکار می شود و تازه در این شرایط است که امتحان شدن معنی می دهد. پس انسان خیلی باید مراقب خودش باشد چون با پرتگاه یک تار مو فاصله دارد.

 

 

واقعاً برای ما که ادعای تشیع داریم جای بسی تاسف هست که ابن ابی الحدید سنی می گوید من خطبه 202 نهج البلاغه را

بیش از 1000بار خوانده ام یا جرج جرداق مسیحی می گوید من 400 بار نهج البلاغه را خوانده ام.


امیدوارم که این مطالب به علم شما چیزی افزوده باشدو خدا هم از سر تقصیرات من گذشته باشد.

 

....

پی نوشتها

(1)النهایة فی غریب الحدیث - ابن الاثیر ج 3 ص 410 :

الفتنة : المتحان والاختبار . وقد کثرت استاذته من فتنة القبر ، وفتنة الدجال

، وفتنة المحیا والممات ، وغیر ذلک . * ومنه الحدیث " فبى تفتنون ،

وعنى تسألون " أی تمتحنون بى فی قبورکم ویتعرف إیمانکم بنبوتی .

........

- لسان العرب - ابن منظور ج 13 ص 319 :

والفتنة : الاختبار . وفتنه یفتنه : اختبره . وقوله عز وجل :

أولا یرون أنهم یفتنون فی کل عام مرة أو مرتین

....

(2)....................

- لسان العرب - ابن منظور ج 13 ص 318 :

والفتنة : إعجابک بالشئ ، فتنه یفتنه فتنا وفتونا ، فهو فاتن ، وأفتنه ،

....

- لسان العرب - ابن منظور ج 13 ص 319 :

والفتنة : الجنون ، وکذلک الفتون . وقوله تعالى : والفتنة أشد من القتل ، معنى الفتنة ههنا الکفر ،

............

- لسان العرب - ابن منظور ج 13 ص 319 :

والفتنة : ما یقع بین الناس من القتال . والفتنة : القتل ، ومنه قوله تعالى :

إن خفتم أن یفتنکم الذین کفروا ، قال : وکذلک قوله فی سورة یونس :

على خوف من فرعون وملئهم أن یفتنهم ، أی یقتلهم ، وأما قول النبی ، صلى الله علیه وسلم :

إنی أرى الفتن خلال بیوتکم ، فإنه یکون القتل والحروب والاختلاف

الذی یکون بین فرق المسلمین إذا تحزبوا ، ویکون ما یبلون به من زینة الدنیا وشهواتها

فیفتنون بذلک عن الآخرة والعمل لها .

.......

(3)- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج 18 ص 82 :

ابن اللبون : ولد الناقة الذکر إذا استکمل السنة الثانیة ودخل فی الثالثة

...........................................................

- مجمع البحرین - الشیخ الطریحی ج 4 ص 106 :

وابن اللبون : ولد الناقة ، استکمل السنة الثانیة ودخل فی الثالثة ، والانثى بنت لبون

(4)-............................................................

- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج 18 ص 82 :

وأیام الفتنة هی أیام الخصومة والحرب بین رئیسین ضالین یدعوان کلاهما إلى ضلالة

کفتنة عبد الملک وابن الزبیر ، وفتنة مروان والضحاک ، وفتنة الحجاج وابن الاشعث ونحو ذلک

، فأما إذا کان أحدهما صاحب حق فلیست أیام فتنة کالجمل وصفین ونحوهما بل یجب الجهاد مع صاحب الحق

وسل السیف والنهى عن المنکر وبذل النفس فی إعزاز الدین وإظهار الحق .

...................

(5)- نهج البلاغة - خطب الامام علی علیه السلام ج 4 ص 3 :

ابن اللبون بفتح اللام وضم الباء : ابن الناقة إذا استکمل سنتین لا له ظهر قوی فیرکبونه

ولا له ضرع فیحلبونه ، یرید تجنب الظالمین فی الفتنة لا ینتفعوا بک

دوری نفعی از تو نبرند

............................................................

- مجمع البحرین - الشیخ الطریحی ج 4 ص 106 :

أراد التشبیه فی الفتنة بابن اللبون فی عدم انتفاع الظالمین بک ، بوجه لا نفع فیه بظهر ولا ضرع .

...................................................

(6)- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج 18 ص 83 :

قال ( علیه السلام ) : أخمل نفسک أیام الفتنة ، وکن ضعیفا مغمورا بین الناس لا تصلح لهم بنفسک ولا بمالک ولا

دور کن پنهان

تنصر هؤلاء وهؤلاء .

....................

- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج 9 ص 146 :

: " فلا تکونوا أنصار الفتن ، وأعلام البدع " أی لا تکونوا ممن یشار إلیکم فی البدع کما یشار إلى الاعلام المبنیة

 






یاران فتنه ها علمهای بدعتها یعنی از کسانی نباشید که در بدعتها به شما اشاره کنند

مثل اشاره کردن به علمها(یعنی گاو پیشونی سفید نباشید)

القائمة ، وجاء فی الخبر المرفوع : " کن فی الفتنة کابن اللبون ،

لا ظهر فیرکب ، ولا ضرع فیحلب " ، وهذه اللفظة یرویها کثیر من الناس لامیر المؤمنین علیه السلام .

..................

- مستدرک سفینة البحار - الشیخ علی النمازی ج 8 ص 124 :

لا ینجو من الفتنة إلا النومة .



فقط خوابیده از فتنه نجات پیدا می کند


<   <<   11   12   13   14   15      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ