سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر تو به زندگى پشت کرده‏اى و مرگ به تو روى آور است پس چه زود دیدار میسر است . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 آذر 4 , ساعت 1:24 عصر

قسمتهای مختلف برنامه غدیر

سخنرانی تاریخی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در غدیر که حدود یک ساعت طول کشید در یازده بخش ترسیم شدنی است:

1. حمد وثنای الهی؛

2. فرمان الهی برای اعلام ولایت؛

3. اعلام رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام؛

4. معرفی و بلند کردن دست امیرالمؤمنین علیه السلام توسط پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم؛

5. تأکید بر توجه امت به مسئله امامت؛

6. اشاره به کارشکنی های منافقان؛

7. پیروان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان ایشان؛

8. حضرت مهدی عجل اللّه فرجه؛

9. مطرح کردن بیعت؛

10. حلال و حرام، واجبات و محرمات؛

11. بیعت گرفتن رسمی.

تعیین موضوع خطابه غدیر از آغاز
12- پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در همان آغاز خطبه فرمودند: فرمان قاطعی از طرف خداوند آمده که مطلب مهمی درباره علی بن ابی طالب علیه السلام بیان کنم، که اگر نگویم رسالت الهی را نرسانده ام و از عقاب خداوند ترسانم.

هم چنین تصریح کردند که هر چه از خداوند خواستم به علت فتنه منافقان و دشمنان مرا از ابلاغ این مهم معذور بدارد، پذیرفته نشد. سپس اشاره کردند که این دستور خاص الهی درباره امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است.

یادآوری دو نکته پس از اعلام ولایت

13- پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پس از اعلام ولایت فرمودند: اَللّهُمَ والِ مَنْ والاهْ وَ عادِ مَنْ عاداهُ...؛ خدایا دوست بدار هرکس او را دوست بدارد و دشمن بدار هرکس او را دشمن بدارد و یاری کن هرکس او را یاری کند و خوار کن هرکس او را خوار کند».

14- سپس نزول آیه اکمال را درباره روز غدیر اعلام کردند: «اَلْیَومُ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسْلامَ دینا»؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت را برای شما به حد کمال رساندم و اسلام را دین شما پذیرفتم. و خداوند را بر ابلاغ این رسالت شاهد گرفتند.
سه نکته مهم درباره آینده مسلمانان

در خطبه غدیر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نگرانی خود را از آینده مسلمانان در سه جمله ابراز کردند:

15. مبادا بعد از من به عقب برگردید؛

16. مبادا در مسلمان بودن خود، بر خدا منت بگذارید که خدا مواظب شماست؛

17. بدانید که بعد از من رهبران گمراهی، پدیدار می‌شوند که مردم را به سوی جهنم می‌کشانند. من از آنان بیزارم و همه آنان در جهنم خواهند بود.

غدیر و حضرت مهدی علیه السلام
عید غدیر

در اواسط خطبه حضرت مطالبی درباره حضرت بقیة اللّه الاعظم حجة بن الحسن المهدی ارواحنا فداه بیان فرمودند، و به اوصاف و جنبه های مخصوص حضرت اشاره کردند که خلاصه آن چنین است:

18ـ او آخرین امامان است که حجتی بعد از او نیست؛

19ـ او بر همه قبایل شرک و کفر چیره خواهد شد، و هدایت کننده آنان است؛

20ـ او انتقام گیرنده همه خون های به ناحق ریخته اولیای خدا و منتقم از ظالمان است؛

21ـ او تعیین کننده دقیق درجاتِ افراد در فضیلت و در جهل و جهالت است؛

22ـ او وارث جمیع علوم است؛

23ـ همه پیشینیان درباره او بشارت داده اند؛

24ـ هیچ کس بر او غالب نمی‌شود و هیچ کس علیه او یاری نمی‌شود.

دعوت به بیعت

25- پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اشاره فرمودند که من، بعد از اتمام خطبه شما را به بیعت با خود و سپس بیعت با علی بن ابی طالب دعوت می‌کنم.

ضمانت این بیعت آن است که من با خداوند بیعت کرده ام و علی هم با من بیعت کرده است. پس بیعتی که از شما می‌گیرم از طرف خداوند و بیعت با حق تعالی است.

پنج شنبه 89 آذر 4 , ساعت 1:21 عصر


- عید خلافت و ولایت

قال: نعم، الیوم الذی نصب فیه رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله امیرالمؤمنین علیه‌السلام. مصباح المتهجد: 736
زیاد بن محمد گوید: بر امام صادق علیه‌السلام وارد شدم و گفتم: آیا مسلمانان عیدی غیر از عید قربان و عید فطر و جمعه دارند؟
امام علیه‌السلام فرمود: آری، روزی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله امیرمؤمنان علیه‌السلام را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد

قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی و هو الیوم الذی امرنی الله تعالی ذکره فیه بنصب اخی علی بن ابی طالب علما لامتی، یهتدون به من بعدی و هو الیوم الذی اکمل الله فیه الدین و اتم علی امتی فیه النعمة و رضی لهم الاسلام دینا. امالی صدوق: 125، ح 8.
رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: روز غدیر خم برترین عیدهای امت من است و آن روزی است که خداوند بزرگ دستور داد; آن روز برادرم علی بن ابی طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم توسط او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین برای آنان پسندید

عن الصادق علیه‌السلام قال: هو عید الله الاکبر،و ما بعث الله نبیا الا و تعید فی هذا الیوم و عرف حرمته و اسمه فی السماء یوم العهد المعهود و فی الارض یوم المیثاق الماخوذ و الجمع المشهود. وسائل الشیعه، 5: 224، ح 1.
امام صادق علیه‌السلام فرمود: روز غدیر خم عید بزرگ خداست، خدا پیامبری مبعوث نکرده، مگر اینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان، روز عهد و پیمان و در زمین، روز پیمان محکم و حضور همگانی است.

قیل لابی عبد الله علیه‌السلام: للمؤمنین من الاعیاد غیر العیدین و الجمعة؟
قال: نعم لهم ما هو اعظم من هذا، یوم اقیم امیرالمؤمنین علیه‌السلام فعقد له رسول الله الولایة فی اعناق الرجال والنساء بغدیر خم. وسائل الشیعه، 7: 325، ح 5.
به امام صادق علیه‌السلام گفته شد: آیا مؤمنان غیر از عید فطر و قربان و جمعه عید دیگری دارند؟
فرمود: آری، آنان عید بزرگتر از اینها هم دارند و آن روزی است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در غدیر خم بالا برده شد و رسول خدا مساله ولایت را بر گردن زنان و مردان قرار داد.
مفهوم «ولایت‏» در حدیث غدیر

عن عمار بن حریز قال دخلت علی ابی عبد الله علیه‌السلام فی یوم الثامن عشر من ذی الحجة فوجدته صائما فقال لی:
هذا یوم عظیم عظم الله حرمته علی المؤمنین و اکمل لهم فیه الدین و تمم علیهم النعمة و جدد لهم ما اخذ علیهم من العهد والمیثاق. مصباح المتهجد: 737
عمار بن حریز گوید: روز هجدهم ماه ذیحجه خدمت امام صادق علیه‌السلام رسیدم و آن حضرت را روزه یافتم
امام به من فرمود: امروز، روز بزرگی است، خداوند به آن عظمت داده و آن روز دین مؤمنان را کامل ساخت و نعمت را بر آنان تمام نمود و عهد و پیمان قبلی را تجدید کرد.

قال الرضا علیه‌السلام: حدثنی ابی، عن ابیه علیه‌السلام قال: ان یوم الغدیر فی السماءاشهر منه فی الارض. مصباح المتهجد: 737.
امام رضا علیه‌السلام فرمود: پدرم به نقل از پدرش (امام صادق علیه‌السلام ) نقل کرد که فرمود: روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.

قال علی علیه‌السلام: ان هذا یوم عظیم الشان،فیه وقع الفرج، ورفعت الدرج و وضحت الحجج وهو یوم الایضاح والافصاح من المقام الصراح، ویوم کمال الدین و یوم العهد المعهود... بحارالانوار، 97: 116.
علی علیه‌السلام فرمود: امروز (عید غدیر) روز بس بزرگی است.
در این روز گشایش رسیده و منزلت (کسانی که شایسته آن بودند) بلندی گرفت و برهان های خدا روشن شد و از مقام پاک با صراحت سخن گفته شد و امروز روز کامل شدن دین و روز عهد و پیمان است.
1-روی زیاد بن محمد قال: دخلت علی ابی عبد الله علیه‌السلام فقلت: للمسلمین عید غیر یوم الجمعة والفطر والاضحی؟ 2- برترین عید امت 3- عید بزرگ خدا 4- عید ولایت 5- روز تجدید بیعت 6- عید آسمانی
7-عید بی نظیر

8- عید پربرکت
عن الصادق علیه‌السلام: والله لو عرف الناس فضل هذا الیوم بحقیقته لصافحتهم الملائکة فی کل یوم عشر مرات... وما اعطی الله لمن عرفه ما لایحصی بعدد. مصباح المتهجد: 738.
امام صادق علیه‌السلام فرمود: به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعی «روز غدیر» را می‌شناختند، فرشتگان روزی ده بار با آنان مصافحه می‌کردند و بخششهای خدابه کسی که آن روز را شناخته، قابل شمارش نیست.

9- عید فروزان
قال ابو عبد الله علیه‌السلام: ... و یوم غدیر بین الفطر والاضحی و یوم الجمعة کالقمر بین الکواکب. اقبال سید بن طاووس: 466.
امام صادق علیه‌السلام فرمود: ... روز غدیر خم در میان روزهای عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است.

قال ابو عبد الله علیه‌السلام: اذا کان یوم القیامة زفت اربعة ایام الی الله عز و جل کما تزف العروس الی خدرها: یوم الفطر
10- یکی از چهار عید الهی

حدیث غدیر
و یوم الاضحی و یوم الجمعة و یوم غدیر خم. اقبال سید بن طاووس: 466.
امام صادق علیه‌السلام فرمود: هنگامی که روز قیامت برپا شود چهار روز بسرعت بسوی خدا می‌شتابند همانطور که عروس به حجله اش بسرعت می‌رود.
آن روزها عبارتند از: روز عید فطر و قربان و جمعه و روز غدیر خم



دوشنبه 89 مهر 12 , ساعت 5:55 عصر

امام جعفر صادق علیه السلام در هفدهم ربیع الاول سال 83 ق، با تولد خویش در مدینه، بستانْ سرای آفرینش را نویدی از دلاویزترین گل دانش داد. 65 سال عمر پربرکت امام، با حکومت ده تن از امویان و دو تن از عباسیان رو به رو بود.(1)
ایشان در 31 سالگی عهده دار امامت شد و در فضای آشفته اشتغال امویان و عباسیان به درگیری های دامنه دار برای حکمرانی، حضرت توانست از این فرصت پیش آمده بهره جوید و با منطقی ترین موضع گیری، بستر آرامشی برای بهره گیری از علوم و فنون و عقاید راستین اسلام فراهم کند تا سبکباران و رهپویان حقیقت، از جرعه های زلال اندیشه های حضرتش سیراب گردند.
عصر روشن
امام صادق علیه السلام ، فاتح قلّه های دانش بود که به سازندگی شاگردانی نیکْ بخت در مکتب فکور و پر جاذبه خویش می پرداخت. عصر آن پیشوای ممتاز و نمونه برجسته تعقل را می توان عصر تزریق اندیشه های ناب در حوزه اسلام و طلوع جنبش های فرهنگی شعورمند در بافت مذهب دانست. دوران دست آورد گران سنگ مناظره ها و رویارویی ایده ها. دوره همْ تراز کردن دیدگاه های بشری و قوام پایه های تفکّر. برهه راهیابی جلوه های بدیع به حیطه اذهان و مقطع ستیز برهان صادق با هرچه انحطاط و ناپاکی و آموزه های ناروا.

____________________________

1. سید جعفر شهیدی، زندگانی امام صادق علیه السلام ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 1، 1377، ص 4.
دانش سرای پهناورتر از قرون

شیوه عملی امام صادق علیه السلام ، احیای اندیشه های شیعی و منسجم کردن خطوط مکتب و تنظیم خط فکری تشیع بود. به همین دلیل، پیش از آنکه این مکتب عنوان دیگر یابد، «مذهب جعفری» نامیده شد. او حقایقی را در جهان آشکار ساخت که بالاتر از مرز زمان آن روز بود. پیشرفت فرهنگ و تمدن اسلامی، مرهون اقدام های امام صادق علیه السلام است.(1)
دریای دانایی
با کاوش و آمارگیری از کتاب های غنی همچون بحارالانوار، درمی یابیم به اندازه ای که از امام صادق علیه السلام روایت وارد شده است، از دیگر معصومان علیهم السلام نقل نشده است. این حجم بالا، تنها سخنان آن امام در محدوده فقه، حکمت و تفسیر است. دیگر روایات امام در علوم دیگر، قربانی اختلاف های سیاسی شد. چه بسیار کتاب هایی که به واسطه سیاست های نادرست، در آب ها و آتش ها افکنده شدند. چه بسیار محدّثان فرهیخته که به سبب هراس از خون ریزی، جرئت مطرح کردن این اندیشه های روشن را نداشتند. محمدبن مسلم، یکی از شاگردان حضرت با سی هزار حدیث در سینه، زمینه را برای نقل حتی یکی از آنها آماده نمی دید.(2) اینها، گواه بر پهناوری فراتر از تصوّر این دانشگاه است که حتی اکنون با منابع از دست رفته، پاسخگوی نیازهای فراوان امروز به شمار می آید.
فعالیت های سیاسی
برخی با دیده پوشی از بُعد سیاسی حرکت های امام صادق علیه السلام ، او را نشسته بر کُرسی تدریس و فردی تنها مشغول تحقیق علمی می دانند؛ حال آنکه جهت گیری های سیاسی امام، انکار ناپذیراست. سیاست برای ائمه علیهم السلام ، تعریفی دیگر دارد و آن اجرای احکام فردی ـ اجتماعی اسلام و فراهم آوری زمینه دست یابی مردم به آرمان های قرآنی است. امام صادق علیه السلام نیز با این خط مشی پیامبرپسند، طبق شرایط و مقتضیات زمان خویش، با پدید آوردن انقلاب ریشه ای فرهنگی، این مهم را محقّق ساخت و چهره زیبای اسلام را از سالیان انزوا در آورد. این سیاست موفق و کوبنده است که سیاست منصور دوانیقی را به خاک ذلّت می کشاند. هم از این روست که

______________________________
1.
علی قائمی، در مکتب احیاگر تشیع، انتشارات امیری، چ1، بهار 77، ص 9.
2.
سید محمد تقی مدرسی، زندگی و سیمای حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ، ترجمه: محمد صادق شریعت، مؤسسه فرهنگی انصارالحسین علیه السلام ، چ 2، زمستان 72، صص 18 ـ 19.

منصور، ناتوانی دستگاه سلطنتی خود را چنین اعتراف می کند: «جعفر بن محمد، استخوانی است که در گلوی من گیر کرده است».(1

پیشرو در بندگی
پیشوای مذهب مالکی درباره ابعاد وجودی امام صادق علیه السلام می گوید: «هیچ چشم و هیچ گوشی ندید ونشنید و بر قلبی خطور نکرد که انسانی از نظر علم و عبادت و پرهیزکاری، از جعفربن محمد علیه السلام برتر باشد».(2) سرمشق قرار دادن حالات خالصانه امامان معصوم علیهم السلام در زمینه روبه رویی با خداوند سبحان، می تواند یاری رسان انسان خاکی برای رسیدن به این هدف آسمانی باشد. امام صادق علیه السلام است که با درک حقیقت بندگی، به هنگام لبیک گویی، نزدیک است از دگرگونی حال بر زمین افتد و می فرماید: «چگونه جرئت کنم و لبیک بگویم؛ در حالی که می ترسم خدایم بگوید: لا لَبَیْک وَ لا سَعْدَیْک؛ تو را نمی پذیریم و در درگاه ما راه نداری».(3) اهمیت عبادت نزد ایشان تا به آن پایه است که لحظات آخر عمر شریف فرمود: هر کس را با من خویشاوندی دارد گرد آورید. آمدند. پس فرمود: «اِنَّ شفاعتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاة؛ شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی رسد».(4)

نگرش امام صادق علیه السلام به احسان
باور مقدس حضرت صادق علیه السلام چنین بود که باید نیکی پیش از درخواست باشد. پس از درخواست، این بهای آبروی نیازمند است که پرداخته می شود. پیشوای صادق، جدا از آنکه خود شخصاً به بخشش های شبانه و پنهانی می پرداخت، افرادی را هم واسطه قرار می داد تا بدون اینکه نامی از امام ببرند، حامل احسان و کَرَم فراوانش باشند. در مواردی، بهره مندان ناآگاه، پس از دریافت کمک به جای سپاس، رفتار گستاخانه ای به این منبع لطف و سخا داشتند.
مددرسانی های گسترده امام، حتی شامل غیر شیعیان و مخالفان نیز می شد.(5) حضرت، نُه دهم از محصولات زمین زراعی خویش را در کارهای خیر مصرف می کرد و تنها یک دهم آن را برای خود برمی داشت.(6)

____________________________
. 1باقری بیدهندی، وظایف استانداران از دیدگاه امام صادق علیه السلام ، قم، نشر روح، ص 25.
.2
همان، ص 70، به نقل از: تهذیب التهذیب، ج 2، ص 105.
.3
سید جعفر شهیدی، زندگانی امام صادق علیه السلام ، ص 7، به نقل از: خصال، ص 184؛ علل الشرایع، ص 235.
.4
همان، ص 87، به نقل از: بحار الانوار، ج 47، ص 2.
.5
در مکتب احیاگر تشیع، صص 109-111.
.6
زندگی و سیمای حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ، ص 59.

حلم و جوان مردی
منزلت شکیبایی تا حدّی است که رسول گرامی اسلام می فرماید: «نزدیک بود شخص بردبار، پیمبر شود».(1) صادق آل محمد صلی الله علیه و آله در یکی از اندرزها به منصور ـ خلیفه عباسی ـ می فرماید: «بر تو باد به حلم، که اساس علم است».(2) حضرت، هر گاه از کسی ناسزا و دشنامی می شنید، به جایگاه نمازش می رفت و رکوع و سجود بسیار انجام می داد و فراوان می گریست و از خدا برای کسی که دشنام و ناسزایش گفته بود، طلب آمرزش می کرد. اگر دشنام دهنده از خویشان بود، با دادن پول با او رابطه برقرار می کرد و به الطاف و نیکی های خویش می افزود و می فرمود: «من دوست دارم خداوند بداند که من گردنم را در برابر خویشانم فرود می آورم و به سوی آنان شتاب می جویم، پیش از آنکه از من بی نیازی جویند».(3) یکی از پندهای ارزشمند حضرت به فرزند بزرگوارش امام کاظم علیه السلام این است: «اگر کسی از طرف راستت درآمد و ناسزایت گفت و سپس به طرف چپت رفت و زبان به پوزش گشود، عذرش را بپذیر».(4)

کار در مکتب جعفری
مکتب امام صادق علیه السلام سرشار از درس های تلاشگری برای کسب روزی حلال است. کار و کوشش چنان برازنده اجتماع است که امام ششم همانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «الکادُّ علی عیالهِ کالمجاهِدِ فی سبیلِ اللّه؛ کوشنده و تلاشگر برای خانواده و افراد تحت سرپرستی خود، مانند کسی است که در راه خدا سرگرم جهاد است».(5) در حالات امام صادق علیه السلام نوشته اند: با پیراهنی از کرباس در مزرعه تلاش داشت و عرق از سر و روی او می چکید. حرارت آفتاب و رنج کار را در وسط روزهای گرم تحمل می کرد تا آب و نان حلالی را شخصاً به دست آورد. او از مردم می خواست با فعالیت خویش، در آبادانی دنیا بکوشند و زمین خدا را پر بار کنند.(6)
تجارت اسلامی
یکی از کارگزاران، سود سرشاری ناشی از هزار دینار اولیه امام صادق علیه السلام خدمت ایشان آورد. او هنگامی که با شگفتی امام روبه رو شد، گفت: چون کالا در مکان دیگر کمیاب بود، عهد بستیم گران بفروشیم. امام تنها همان سرمایه خویش ـ هزار دینارـ را برداشت و در بقیه هیچ گونه تصرفی نکرد
فرمود: به چنین سودی نیاز ندارم. سپس ادامه داد: «شمشیر زدن در میدان جنگ، از به دست آوردن روزی حلال آسان تر است».(7) امام صادق علیه السلام در آموزش مسایل فقهی تجارت

______________________________

1. نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ح 2113.
.2
زندگی و سیمای حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ، ص 71.
.3
همان، ص 62.
.4
همان، ص 72
.5در مکتب احیاگر تشیع، ص 71
.
.6
همان، صص 72 ـ 74.
.7
در مکتب احیاگر تشیع، ص 93.

 

 

 

تلاش بسیار داشت. این جمله معروف از ایشان است که: «الفقهُ ثُمَّ الْمَتْجَرْ؛ نخست دانش دینی مربوط به کسب و کار را بیاموزید، آن گاه به تجارت بپردازید».(1)
دین مهر
هدیه دادن، از جمله مسائلی است که جایگاه خاصی در کتاب های روایی و فقهی ما دارد. امام صادق علیه السلام با توجه به تفاوت انگیزه ها، هدیه را به سه صورت دسته بندی می کند: «اَلْهَدِیَّةُ عَلی ثَلاثَهِ وُجُوهٍ: هَدِیَّةُ مُکافاةٍ وَ هَدِیَّةُ مُصافَحَةٍ وَ هَدِیَّةٌ لِلّه عَزَّوَجَلَّ؛ هدیه مکافات، برای تلافی و پاسخ هدیه بیشتر از سوی گیرنده است. هدیه دیگر، همان رشوه است که اسلام، دهنده و گیرنده آن را در آتش دوزخ می داند و صورت سوم، هدیه برای خشنودی پروردگار است».(2) امام صادق علیه السلام در روایتی دیگر می فرماید: «تَهادُوا تَحابُّوا فَاِنّ الْهَدِیَّةَ تَذْهَبُ بِالضَّغائِنِ؛ با هدیه و ارمغان، محبّت اشخاص را جلب کنید که هدیه، کدورت ها را برطرف می سازد».(3)
اشراف به زبان های دیگر
روزی عده ای از ایرانیان نزد امام صادق علیه السلام آمدند و حضرت بدون بیان هیچ مقدمه ای فرمود: «هر کس مالی را از راه غیرحلال به دست آورد، خداوند مقدّر فرموده آن اموال در هلاکت گاه ها صرف شود». وقتی آنان توضیح بیشتر خواستند، حضرت به فارسی فرمود: «از باد آید، به دَم بشود».(4) همچنین روزی با حضور آنان، امام صادق علیه السلام به عربی سخنی را بیان فرمود. اظهار کردند عربی بلند نیستند. پس حضرت به زبان فارسی فرمود: «هر که دِرَم اندوزد، جزایش دوزخ باشد».(5)

امام علیه السلام و اغتنام فرصت
قرآن کریم، مؤمنان را از لغو و بیهودگی، روی گردان می داند.(6) امام صادق علیه السلام که خود پیشوای مؤمنان و نمونه عمل کنندگان به دستورات قرآنی است، در صرف اوقات خویش مراقب بود به هدر نرود. ایشان می کوشید از فرصت خود بهترین و بیشترین بهره گیری را داشته باشد. فردی در محضر آن حضرت به بیهوده گویی پرداخت و سخنانی می گفت که حاصل و نتیجه آن، وقت گذرانی بود. امام صادق علیه السلام فرمود: «مرا به حال خود واگذار که در اوقات خود بخیلم».(7)
به مأمنی رو و فرصت شِمُر غنیمت وقت که در کمینگه عمرند قاطعان طریق(8)

.1همان، ص 75.
.2
درس هایی از مکتب امام صادق علیه السلام ، ص 206.
.3
همان، ص 54.
.4
محمد حسین مهر آیین، صبح صادق، ص 33، به نقل از بحار الانوار، ج 47، ص 84.
.5
همان، به نقل از بحارالأنوار، ج 47، ص 119.
.6
مؤمنون: 3.
.7
در مکتب احیاگر تشیع، ص 95، به نقل از: زندگانی امام صادق علیه السلام ، ص 7.
.8
حافظ.

بوی عشق از تربت نور
منصور دوانیقی با کینه ای که از امام صادق علیه السلام ، و بیمی که از روی آوردن مردم به آن حضرت در دل داشت، آسوده نمی نشست تا اینکه به دست والی خود در مدینه، حضرت را با انگوری زهرآلود به شهادت رساند. او سپس حیله گرانه به گریه و زاری و عزاداری پرداخت و می گفت: مثل جعفربن محمد کجا پیدا می شود؟(1) تاریخ نگاران نوشته اند تشییع جنازه شگفتی صورت گرفت که تا آن زمان بی سابقه بود. مسلمان و کافر، شیعه و سنی در آن شرکت داشتند.(2) سرانجام ششمین نیّر برج امامت را، در قبرستان بقیع و در کنار امام مجتبی علیه السلام و امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام به خاک سپردند. امام صادق علیه السلام درباره زیارت خود چنین می فرماید: «مَنْ زارَنی غُفِرَتْ لِذُنُوبِهِ وَ لَمْ یَمُتْ فقیراً؛ هر کس مرا زیارت کند، فقیر نمی میرد و خداوند گناهانش را می بخشد».(3)
مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم(4)
1.ز
ندگانی امام صادق علیه السلام ، ص 85 ـ 86؛ به نقل از در مکتب احیاگر تشیع، صص 409 و 412.
2. در مکتب احیاگر تشیع،ص 411.
3 .همان، ص 414.
4
. حافظ.


جمعه 89 مهر 2 , ساعت 11:23 صبح

جنگ احد و شهادت حضرت حمزه علیه السلام

در سال 3 هـ در روز جنگ احد حضرت حمزه وسید الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند(1). بعضى جنگ احد را در 17 شوال نقل کرده اند(2).
در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته عده اى سیصد نفر در بین راه برگشتند و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. کفار 3000 نفر بودند و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند تعداد کشته هاى کفار 22 یا 23 یا 28 نفر و تعداد شهداء 70 نفر بود(3). در این روز دندان و پیشانى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را شکستند(4).

فداکارى هاى امیرالمومنین علیه السلام
در این روز بر اثر فداکاریها و شجاعت هایى که امیرالمومنین على علیه السلام در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحت هاى زیادى بر بدن مبارکش رسید این در حالى بود که دیگران فرار کرده بودند و پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود یا على آیا مى شنوى که از آسمان تو را مدح مى کنند. یکى از ملائکه به نام رضوان مى گوید «لا سیف الا ذوالفقار و لا فتى الا علی» امیرالمومنین علیه السلام مى فرماید : از خوشحالى گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم در این جنگ پیروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود ولى مقدارى که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالى شد بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر نگهبانان از دستور پیامبر صلى الله علیه و آله پیروى نکردند، و محل نگهبانى خود را رها کردند و مانند بقیه مشغول جمع غنایم شدند.
خالد بن ولید که از سردسته هاى کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند تعداد اندکى از نگهبانان دره که از دستور پیامبر سرپیچى نکرده بودند، شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدت گرفت. جراحتهاى فراوانى بر بدن پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و شیطان فریاد برآورد که محمد کشته شده است مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارک پیامبر صلى الله علیه و آله محافظت کردند که عبارت بودند از امیرالمومنین علیه السلام و ابودجانه که شهید شد و زنى به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود(5).

بانویى به نام نسیبه
در این روز یکى از کسانى که جانفشانى کرد و فرار نکرد بلکه مانع از فرار دیگران نیز شد بانویى به نام نسیبه دختر کعب بن مازنیه بود و به او ام عماره مى گفتند او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شرکت داشتند. نسیبه مشک آبى به دوش داشت و سقایت لشکر اسلام را مى نمود هنگامى که موقعیت را چنان دید که مسلمین در حال فرار هستند مشک را به کنار انداخت و خود را پیش روى پیامبر صلى الله علیه و آله سپر کرد به گونه اى که جراحات زیادى بر او وارد شد که مداواى یکى از آنها تا یک سال بعد ادامه داشت. این زن فداکار دست به شمشیر برد و چنان ضربه اى بر ابن حمیه که قصد کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله را داشت زد که او فرار کرد عبدالله فرزند سبیه خواست فرار کند که مانع او شد و او را تشویق به جنگ و دفاع از پیامبر صلى الله علیه و آله نمود و او قبول کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله به نسیبه فرمود «بارک الله علیک ِ یا نسیبه» در این حال پیامبر صلى الله علیه و آله دید یکى از مهاجرین فرار مى کند در حالیکه سپرش را به پشتش بسته است آن حضرت فرمودند اى صاحب سپر سپرت را بینداز و خودت به جهنم برو سپس آن حضرت به نسیبه فرمود سپر او رابردار او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشرکین شد در این هنگام حضرت فرمود مقام نسیبه از مقام فلان و فلان و فلان افضل است چه اینکه آنان فرار کردند(6).
شهادت حضرت حمزه علیه السلام
در این روز جناب حمزه بن عبدالمطلب عموى پیامبر صلى الله علیه و آله به شهادت رسید.
آن حضرت برادر رضاعى پیامبر صلى الله علیه و آله بود چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثویبه شیر خورده بودند(7).
آن حضرت مردى شجاع و با هیبت بود و در این جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفیان کشته شد. هند به خاطر کشته شدن پدر و برادر و عمویش در جنگ بدر ابتدا قصد نبش قبر مادر پیامبر را داشت ولى کفار قریش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. این بود که او وحشى را با وعده هایى به کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله یا على مرتضى و یا حمزه علیهما السلام تحریک کرد. وحشى گفت از کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله و پسر عمویش على علیه السلام عاجزم ولى براى کشتن حمزه کمین مى کنم.
او در میدان جنگ با نیزه اى بر سینه و یا شکم مبارک آن حضرت زد و آن حضرت را شهید کرد وقتى خبر به هند دادند آن خبیث دستور داد سینه آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک آن حضرت را بیرون آورد وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش کارگر نشد همچنین هند با خنجرى گوشها بینى و ... آن حضرت را جدا کرد و به گردن انداخت.
پیامبر صلى الله علیه و آله سلم هنگامى که حمزه را با آن وضع دیدند گریستند و عباى مبارک را روى او کشیدند که خواهرش صفیه او را به آن حال نبیند و فرمودند «یا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله .. یا فاعل الخیرات کاشف الکربات ...» امیرالمومنین و فاطمه زهرا علیهما السلام و صفیه و دیگران بر آن حضرت گریستند(8) پیامبر صلى الله علیه و آله بر بدن مبارک او نماز خوانده و او را در اُحد دفن نمودند. بعد از چهل سال معاویه خواست نهرى از احد عبور دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بیلها به پاى حمزه رسید و فورا خون جارى شد.
حضرت رضا علیه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند بهترین برادران من على علیه السلام و بهترین عموهاى من حمزه علیه السلام است.(9)
رد الشمس
در این روز بازگشت خورشید براى امیرالمؤمنین علیه السلام به وقوع پیوسته است(10) به قولى این واقعه در 17شوال بوده است.(11)
لازم به یادآورى است که رد شمس براى امیرالمؤمنین علیه السلام دو بار اتفاق افتاده است: یکى در زمان پیامبر صلى الله علیه وآله در نزدیکى مسجد قبا، و دیگرى پس از رحلت آن حضرت در سرزمین بابل در نزدیکى حله(12).
علامه امینى رحمه الله به تفصیل احادیث رد الشمس را به طرق مختلف و همچنین کسانى را که درباره رد الشمس کتاب تألیف کرده اند در الغدیر بیان فرموده است.(13)
جنگ بنى قینقاع
در این روز بعد از بیست ماه از هجرت نبوى غزوه بنى قینقاع واقع شد(14)، و بنابر قولى این جنگ در صفر به وقوع پیوسته است. وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام
در سال 252 یا 255(15) حضرت ابوالقاسم عبدالعظیم حسنى فرزند عبدالله بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم السلام وفات یافته است(16) ایشان از مشاهیر علما و از ثقات و فضلاى محدثین است که در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بوده و از امام جواد و امام هادى علیه السلام روایت نقل کرده است(17) کتاب خطب امیرالمومنین علیه السلام و کتاب الیوم و اللیله از آثار آن بزرگوار است.(18) جلالت و عظمت شأن آن بزرگوار از عرضه عقایدش خدمت امام زمانش حضرت هادى علیه السلام و تایید آن حضرت درباره آنها به وضوح پیداست.
ایشان بطور ناشناس وارد رى شد و از ترس بنى عباس در ساربانان در خانه یکى از شیعیان زندگى مى کرد(19) تا هنگام وفات کسى متوجه نشد آن بزرگوار کیست تا اینکه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند نوشته اى در لباس او یافتند که نسب شریف خود را در آن نوشته بود مرقد مطهرش در شهر رى است (البته بعضى شهادت ایشان را نقل کرده اند که خانه را بر سر ایشان خراب کردند و ایشان را به شهادت رساندند).
پدر آن حضرت عبدالله مشهور به عبدالله قافه است قافه نام مکانى بود که جناب عبدالله از طرف پدربزرگش جناب حسن بن زید حاکم آنجابود.
همسر حضرت عبدالعظیم خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیه السلام است.(20) بعضى امامزاده قاسم شمال تهران را پدر خدیجه همسر حضرت عبدالعظیم مى دانند.(21)
دختر آن حضرت سلمى است که حضرت عبدالعظیم علیه السلام او را به عقد محمد بن ابراهیم بن ابراهیم بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابیطالب علیهم السلام در آورد و ثمره این ازدواج سه پسر به نامهاى عبدالله و حسن و احمد بود.(22)
 
برگرفته شده از کتاب تقویم شیعه نوشته حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین نیشابوری
1.مسار الشیعه ص 15-17 بحار الانوار ج 20 ص 18 توضیح المقاصد ص 27 سیره ابن هشام ج 3 ص 67 الموسوعه الکبرى فى غزوات النبى الاعظم صلى الله علیه و آله و سلم ج 2 ص 110 تقویم المحسنین ص 12.
2.
بحار الانوار ج 97 ص 168.
3.
مسار الشیعه ص 15.
4.
بحار الانوار ج 20 ص 18.
5.
ارشاد ج 1 ص 87 اسدالغابه ج 4 ص 21 مسار الشیعه ص 16 مصباح کفعمى ج 2 ص 600.
6.
بحار الانوار ج 20 ص 54.
7.
بحارالانوار، ج15، ص281.
8.
بحارالانوار: ج20، ص55. حمزه سیدالشهدا علیه السلام، ص28_29.
9.
عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص61. ریاحین الشریعه، ج4، ص350.
10.
قلائد النحور، ج شوال، ص92. مصباح کفعمى، ج2، ص600. فیض العلام، ص76. تقویم المحسنین، ص12. وقایع الشهور، ص201.
11.
بحارالانوار، ج97، ص384، ج95، ص189.
12.
فیض العلام، ص201.
13.
الغدیر، ج3، ص183_204.
14.
بحارالانوار، ج20، ص5.
15.
مراقد المعارف، ج2، ص52. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج2، ص424_426.
16.
مستدرک سفینه البحار ج 6ص66 وقایع الشهور ص 201.
17.
سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.
18.
سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.
19.
سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.
20.
ریاحین الشریعه ج4ص 197.
21.
ریاحین الشریعه ج 4 ص 197 ج 5 ص 106.
22.
ریاحین الشریعه ج4 ص 332.


چهارشنبه 89 شهریور 24 , ساعت 12:23 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم
یریدون ان یطفئوا نور الله بأفواههم و یأبی الله الا ان یتمَّ نوره و لو کره الکافرون        سوره توبه/32
قرآن کریم کتابی است که مردم را به ایمان، برادری، صلح، گفتگو، اخلاق نیکو، حمایت از فقرا و ایتام و محرومین، علم‏آموزی، توسعه و پیشرفت، عبادت خداوند، ارتباط با غیب، خودسازی، تقوا، پرهیزکاری و مبارزه با فساد دعوت می‏کند. آیا عقل و وجدان می‏پذیرد که کتابی با این ویژگی‏ها و معارف را بتوان مورد اهانت قرار داد؟ آیا اینها همه، دستورات مشترک تمامی ادیان الهی نیست؟
قرآن از نوح می گوید و از الیاس از ایوب از ابراهیم و اسماعیل و اسحاق از یعقوب و یوسف از میریم عذرا و از عیسی و موسی از زکریا و یحیی از هود و لوط علیهم السلام و از تمام انبیای الهی ، شرط مسلمانی را اعتقاد به تمام انبیای اللهی می داند و سرگذشت آنان و دعوت مردم به پیام الهی را از جانب این انبیاء به خوبی بیان می دارد .پس کجا می توان گفت قرآن کتابی است جدای از تورات جدای از انجیل . اگر خدای یکتا را می پرستید باید به کلامش احترام بگذارید . کجایند آنانی که از تقدس بیت المقدس دم زده آن را مخصوص خود می دانند و ادعای دیانت و مذهب دارند حال آن که برای کلام الهی و نام انبیای خود حتی به اندازه پشیزی ارزش قائل نیستند.جز این است که زیر لوای دیانت به خیانت خود همواره در طول تاریخ تا کنون ادامه داده اند اینان همانهایی هستند که هفتاد هزار نبی را به شهادت رساندند.
ما به پیروان تمام ادیان الهی می گوییم به شما به دینتان و به کلام پروردگارتان توهین شده است بیایید و جلوی عده ای مدعی حقوق بشر را بگیرید تا نتوانند اهداف پلید خود را به بهانه جدایی ادیان الهی به تحقق برسانند.آری این توهین به تمام ادیان الهی و ارزشهای والای انسانی است و این اهانت بی شرمانه نقض تمام حقوق بشر و توهین آشکار به ادیان و کلام آسمانی است.
ما ضمن محکومیت این اقدام وقیحانه محضر حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف مقام معظم رهبری مد ظله العالی و تمامی مسلمین جهان و ادیان و مذاهب الهی تسلیت و تعزیت عرض می کنیم . انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون

                             


جمعه 89 شهریور 19 , ساعت 12:35 صبح

ماه رمضان، ماه ضیافت الهی با همه خوبی‌ها و برکاتی که دارد به پایان رسیده، اما وداع با این ماه، وداعی جانکاه و دشوار است که اهل رمضان را دچار غم و اندوه می‌کند.
بی‌شک اگر آثار و پیامدهای معنوی ماه مبارک رمضان را در غیر از این ماه حفظ شود، گویا این ماه ضیافت پایانی نخواهد داشت و وداع با این ماه هرگز به معنای وداع با ویژگی‌های ارزشمند آن نیست.
این گونه است که امام سجاد(ع) در وداع جانکاه خود با ماه مبارک رمضان می‌فرماید: «سلام بر تو که قبل از آمدنت، در آرزویت به سر مى‌بردیم و پیش از رفتنت بر هجرانت محزونیم، سلام بر تو که چه بدى‌ها که به سبب تو از جانب ما گشته و چه خوبی‌ها که از برکت تو به سوى ما سرازیر شده!، سلام بر تو و بر شب قدرى که از هزار ماه بهتر است، سلام بر تو که دیروز چه سخت بر تو دل بسته بودیم و فردا چه بسیار شایق تو مى‌شویم!، سلام بر تو و بر فضیلت تو که از آن محروم گشتیم و بر برکات گذشته‌ات که از دست ما گرفته شد.»
خداوندا تو از خالص‌ترین آن وظایف و برگزیده‌ترین آن فرایض، ماه رمضان را قرار دادى که آن را ازمیان سایر ماهها برگزیدى و از میان همه زمان‌ها و عصرها اختیار کردى و بر تمام اوقات سال ترجیح دادى؛ زیرا در آن قرآن و نور نازل نمودى و ایمان را در این ماه چند برابر ساختى و روزه گرفتن را در آن واجب فرمودى و به شب ‌زنده‌دارى در آن ترغیب کردى و شب قدر را، که از هزار شب با ارزش‌تر است، در آن بزرگ داشتى.
پس ما را محض این ماه، بر سایر امم برترى دادى و در پرتو فضل آن، ما را از میان همه ملت‌ها برگزیدى. پس به فرمانت روزش را روزه گرفتیم و در شبش به کمک تو به عبادت برخاستیم و به وسیله روزه و نمازش، طالب رحمتى که براى ما مهیّا فرمودى شدیم و آن را وسیله رسیدن به ثواب تو قرار دادیم و تو بر آنچه بندگانت بدان رغبت دارند، قادرى، و آنچه را از احسانت خواسته شود، بخشنده‌اى و به آنکه جهت رسیدن به قرب تو بکوشد، نزدیکى.
بارالها! تویى که بر بندگانت درى به سوى بخشش خود باز کرده‌اى، و آن را باب توبه نامیده‌اى و بر آن در گشوده راهنمایى از وحى خود قرار داده‌اى تا آن را گم نکنند؛ پس عذر کسى که از ورود به آن خانه غفلت کند، پس از گشوده شدن در و به‌پا داشتن راهنما چه خواهد بود؟
پروردگارا! ما اهل این ماهیم که ما را به آن شرافت بخشیدى و توفیق ادراکش را به ما عنایت فرمودى، آن‌گاه که تیره ‌بختان وقتش را نشناختند و از بخت بدشان از فضلش محروم شدند.
بدین سبب بندگان واقعى به نعمتت تو را یاد کردند و به بخششت شکر آوردند، و به فرمانت به دعا برخاستند و به خاطر گرفتن عطاى افزونت، صدقه دادند و تنها راه آزادى آنان از خشم تو و دستیابى به رضاى حضرتت در آن بود.

تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است / ماه مهمانی تمام و مه‌نگارم رفته است

با گل این بوستان تازه انسی داشتم /  گرم گل بودم که دیدم گلعذارم رفته است

اینک آن را وداع مى‌گوئیم؛ وداع کسى که هجرانش بر ما غم‌انگیز است و روى گرداندنش ما را به‌اندوه و وحشت دچار کرده و بر عهده ما پیمان ناگسستنى و حرمت در خور توجه و حق لازم دارد.
خداوندا پس تو را سپاس همراه با اقرار به بدی‌هایمان و اعتراف به سهل‌انگاریمان، در حالى که در قلوبمان ندامت قطعى و بر زبانمان عذر صادقانه داریم. پس ما را با توجه به اعتراف به تقصیرى که در این ماه داشتیم، مزدى عنایت کن که تدارک‌کننده فضیلت‌هاى دل‌خواهمان و جایگزین ذخیره‌هایى که مورد علاقه ماست، باشد و عذر ما را در کوتاهى از اداى حقّت قبول کن و آینده عمرمان را به ماه رمضان آینده که در پیش داریم، برسان و چون ما را به آن رساندى، ما را بر انجام عبادتى که سزاوار توست، یارى ده و به انجام طاعتى که شایسته آن ماه است.
بارالها! هر گناه کوچک یا بزرگى که در این ماه به آن دست زدیم، یا معصیتى که به آن آلوده گشتیم یا خطایى که مرتکب شدیم، از روى عمد یا فراموشى، که در آن به خود ظلم کرده یا حرمت دیگرى را بدان دریده باشیم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از همه آنها در پرده ستارى حضرتت بپوشان و به عفوت از ما بگذر و ما را در آن ماه شهره به پیش دیده شماتت ‌کنندگان قرار مده و زبان طعنه‌زنندگان را بر ما باز مکن و ما را به کارى بدار که سبب فرونهادن گناهان و پوشاندن آن چیزى شود که در آن ماه بر ما نمى‌پسندى.
به مهربانی‌ات که پایان ندارد و احسانت که کاستى نمى‌پذیرد، خداوندا برمحمد وآلش درود فرست و درد ازدست رفتن رمضانمان را جبران کن و روزعیدمان و فطرمان را برما مبارک گردان و آن را از بهترین روزهایى قرار ده که بر ما گذشته، که بیشترین عفو را موجب و بیشترین معاصى را محوکننده باشد و گناهان پنهان و آشکار ما را مورد مغفرت قرار ده.
بارالها! پایان یافتن این ماه را پایان یافتن خطاهایمان قرار ده و به دنبال خارج شدنش، ما را از بدی‌هایمان خارج کن و ما را از سعادت‌مندترین اهل این ماه به آن و پرنصیب‌ترین آنان در آن و بهره‌مندترین ایشان از خودت قرار ده.




 


جمعه 89 مرداد 22 , ساعت 12:16 صبح

 دست برافشانده ام تا از دهان شعله ها و خشم ها رهایی یابم.
از روزنه های شب، بر شانه های خاکستر شده ام، باران اجابت ببار!
من چراغی می خواهم از جنس آفتاب؛ دستی می خواهم به بلندای یک قنوت مستجاب؛ پایی می خواهم به استقامت یک کوه؛ «خلّصنا من النار یا رب».
آشنایم کن به آغاز این شب ها؛ به درک پنجره های لیالی قدر، به تجانس دست ها و آسمان ها.
نشسته ام برای شروعی دوباره.
نشسته ام و پرونده خاکستری ام، زانوانم را بیشتر از همیشه می لرزاند.
من در امتداد لیالی نور نشسته ام و چشم سپرده ام به کلماتی از نور.
«بک یا اللّه ».
جوشنی از کلمات کبیر، بر تن روحم می پوشانم و بوی تقدیس فرشتگان را می شنوم که در شب نزول، جاری است.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی             آن شب قدر که این تازه براتم دادند
می
خواهم دوباره متولد شوم، پا بگیرم از پله های رفیع نیایش، قد بکشم از دست های بلند دعا.
برایم چراغی بیاورید از جنس ماه!
برایم توشه ای بیاورید از جنس کلمات استغاثه و تسبیح، می خواهم از زمین، به آسمان پل بزنم.
می خواهم در امتداد شب نجواها، خودم باشم و او. می خواهم کوله باری بگشایم از برگه های سیاه و با دستانی پر از برگه های سپید برگردم.
مرا به رنگ سپید تابان بنویسید. مرا با قلم نور بنویسید!


جمعه 89 مرداد 22 , ساعت 12:13 صبح

 صدای پای بهاری دوباره، صدای پای بهاری همیشه می آید.
مدتی است پلکم می پرد؛ شاید خبر از میهمانی عزیز است.
مدتی است دلم برای آمدنش شور می زند.
می آید مثل هر سال؛ وقتی که خسته ایم، وقتی که داریم کهنه می شویم و سنگین و سخت و سربی.
می آید؛ به موقع می آید و هیچ وقت دیر نمی کند؛ با یک بغل گل محمدی راز و نیاز می آید؛ با گل دعای سحر و نسیم دم افطار؛ وقتی از گذر ایام به غفلت می رسیم، وقتی از عبور روزهای تکراری جاده دلمان برف گیر می شود و پاهای مسافر ایمانمان یخ می زند، می آید برای تازه شدن ما.
می گویم مثل بهار؛ چون بهار، بهانه ای برای تازه شدن است. می گویم بهار؛ چون بهار باده نوشان، مستی و فرزانگی است.
می گویم بهار؛ زیرا فصل شکفتن انسان است، چون گل هایی که در دامن کوه های سرسبز به بهانه عبور جویباری عاشق، می رویند.


جمعه 89 مرداد 22 , ساعت 12:11 صبح

با حلول رمضان، بوی عرفان در کوچه های شهر ایمان می پیچد.
فضای روحانی رمضان، فصلی است برای شکوفایی دل های عاشق، دل های تشنه حقیقت.
رمضان، ماه رهایی از فرش، ماه پیوند با عرش، ماه رسیدن به خانه دوست است.
می شود در فضای ملکوتی رمضان تکثیر شد و به «نورٌ علی نور» رسید.
طعم آبی رمضان، آسمانی از عشق را برای عاشقان طریقت به ارمغان می آورد.
در فصل نورانی رمضان، می شود به کانون روشنی از نور رسید. در رمضان می توان در لابه لای گل های توحید، در خانه همیشه روشن خورشید، در همه جای هستی، خدا را احساس کرد.
...و در رمضان، باید دل به دوست سپرد و مجذوب دوست شد.


یکشنبه 89 تیر 6 , ساعت 11:17 عصر

از آنروزی که کوله بار سفر به دوش گرفت و به گام‌های مهربان ولی مظلوم برادرش اقتدا می‌کرد، از آن روزی که پا جای پای او گذاشت و در پی حج و سرزمین وحی، سر از صحرای خونخوار طف در آورد، از همان روز محنت‌های بی پایان او آغاز شد... آه ! اما شاید نه... قدری پیشتر بود که پیش چشمان صبورش، پاره‌های جگر صبر که از مار خانگی زخم خورده بود، چون گدازه‌های آتشفشان از گلو فرو ریخت. آیا زینب از ان روز به استقبال مصائب رفت ؟ یا نه... از آن هنگام که تمام بیعت‌های شکستنی حسن مجتبی را رها کردند و اطراف کیسه‌ها یزر و سفره‌های رنگین ظلم جمع شدند ؟

یا از انهنگام که وصی پیغمبر خدا در خانه نشست و سکوت کرد تا مثله شدن قرآن و اسلام را با خار در چشم نظاره کند و سرانجام با طاقت از کف رفته، در محراب غرق به خون رمضان، به آغوش رستگاری بشتابد ؟ و یا نه...

آه زینب ! نام صبور تو مگر از کجا آمده ؟ اهل کجاست که هر لحظه و هر جا شنیدنش لرزه بر اندام ستم می‌افکند و رعشه به زانوان عشق و شکیب ؟ چگونه است که نام صبورتو را شرمنده و خجل، به کنج عزلت می‌راند و عفت و حیا را ردس می‌دهد و آغوش به روی تمام داغداران و بی کسان عالم می‌گشاید ؟ نامت، سلاله صبری است که نسب از خون هتی شهید و اسیران عاشق دارد. نامت قصیده بلندی است که تمام تداوم تاریخ آزادگی را ضمانت میکند و اهنگ کوبنده اش در تمام سکوت‌های رذیلانه ازل تا ابد روزگار، طنین می‌افکند.

صبر به نام تو تکیه می‌کند. ایمان و ستم سوزی، از پس نام تو سر بر می‌آورد. مهر و عطوفت شکست نا پذیر هر صبح با اذن تو سر از خواب بر می‌کند و در رگ‌های هستی جاری می‌شود.

آه، نامت پیامبر یک تنه استقامت است... نامی که تنها با چهار حرف عاشقانه و دل انگیز، طولانی ترین خطبه‌ها و خطابه‌های ایستادگی را تلاوت می‌کند.

آه زینب ! الفبای رشادت ف بیش از چهار حرف ندارد؛همان چهار حرف آزاده و مشهور که یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند تا تو را به گوش عالم برسانند.

آه ستاره‌ها ی روشن، از سر راه کنار بروید ! ابرهای شبانه آسمان را خلوت کنید ! فرشتگان مقرب، در را به روی مهمان بزرگی که در راه است بگشایید ! امشب پرستوی خستهای به آغوش خدا می‌آید تا تمام سالهای رنج وسوگ عمرش را در آغوش پروردگار بیاساید و خستگی در کند.

او خسته است؛ روی برتافته از تمام اهالی زمین با گیسوان سپید رنجیده و گونه‌های تاول از اشک می‌آید. چادر سوگ سیاهش را از او بگیرید و لباس سپید عافیت بر تنش کنید. به او پایان تمام محنت‌هارا مژده دهید و به آغوش محبوب یگانه اش بسپارید. دیگر برایش بس است سوگواری این همه سال.

زینب؛ لحظهای بایست 1 دنیای پس از بی تو، طاقت وشکیب را از کدام آغوش گشوده وام بگیرد؟ دستی بر سر آشفته روزگار بکش تا اندکی از صبر خود را در جانش به ودیعت بگذاری.

برای بعد از این زمین دعا کن؛ برای روزگاران پر فتنهای که در راهند و مردمان را تک و تنها به باد معصیت می‌گیرند، برای خستگی‌های زمانه دعا کن زینب !

آه اگر ذرهای از صبر تو را داشتیم....!


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ