امام جعفر صادق علیه السلام در هفدهم ربیع الاول سال 83 ق، با تولد خویش در مدینه، بستانْ سرای آفرینش را نویدی از دلاویزترین گل دانش داد. 65 سال عمر پربرکت امام، با حکومت ده تن از امویان و دو تن از عباسیان رو به رو بود.(1)
ایشان در 31 سالگی عهده دار امامت شد و در فضای آشفته اشتغال امویان و عباسیان به درگیری های دامنه دار برای حکمرانی، حضرت توانست از این فرصت پیش آمده بهره جوید و با منطقی ترین موضع گیری، بستر آرامشی برای بهره گیری از علوم و فنون و عقاید راستین اسلام فراهم کند تا سبکباران و رهپویان حقیقت، از جرعه های زلال اندیشه های حضرتش سیراب گردند.
عصر روشن
امام صادق علیه السلام ، فاتح قلّه های دانش بود که به سازندگی شاگردانی نیکْ بخت در مکتب فکور و پر جاذبه خویش می پرداخت. عصر آن پیشوای ممتاز و نمونه برجسته تعقل را می توان عصر تزریق اندیشه های ناب در حوزه اسلام و طلوع جنبش های فرهنگی شعورمند در بافت مذهب دانست. دوران دست آورد گران سنگ مناظره ها و رویارویی ایده ها. دوره همْ تراز کردن دیدگاه های بشری و قوام پایه های تفکّر. برهه راهیابی جلوه های بدیع به حیطه اذهان و مقطع ستیز برهان صادق با هرچه انحطاط و ناپاکی و آموزه های ناروا.
____________________________
1. سید جعفر شهیدی، زندگانی امام صادق علیه السلام ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 1، 1377، ص 4.
دانش سرای پهناورتر از قرون
شیوه عملی امام صادق علیه السلام ، احیای اندیشه های شیعی و منسجم کردن خطوط مکتب و تنظیم خط فکری تشیع بود. به همین دلیل، پیش از آنکه این مکتب عنوان دیگر یابد، «مذهب جعفری» نامیده شد. او حقایقی را در جهان آشکار ساخت که بالاتر از مرز زمان آن روز بود. پیشرفت فرهنگ و تمدن اسلامی، مرهون اقدام های امام صادق علیه السلام است.(1)
دریای دانایی
با کاوش و آمارگیری از کتاب های غنی همچون بحارالانوار، درمی یابیم به اندازه ای که از امام صادق علیه السلام روایت وارد شده است، از دیگر معصومان علیهم السلام نقل نشده است. این حجم بالا، تنها سخنان آن امام در محدوده فقه، حکمت و تفسیر است. دیگر روایات امام در علوم دیگر، قربانی اختلاف های سیاسی شد. چه بسیار کتاب هایی که به واسطه سیاست های نادرست، در آب ها و آتش ها افکنده شدند. چه بسیار محدّثان فرهیخته که به سبب هراس از خون ریزی، جرئت مطرح کردن این اندیشه های روشن را نداشتند. محمدبن مسلم، یکی از شاگردان حضرت با سی هزار حدیث در سینه، زمینه را برای نقل حتی یکی از آنها آماده نمی دید.(2) اینها، گواه بر پهناوری فراتر از تصوّر این دانشگاه است که حتی اکنون با منابع از دست رفته، پاسخگوی نیازهای فراوان امروز به شمار می آید.
فعالیت های سیاسی
برخی با دیده پوشی از بُعد سیاسی حرکت های امام صادق علیه السلام ، او را نشسته بر کُرسی تدریس و فردی تنها مشغول تحقیق علمی می دانند؛ حال آنکه جهت گیری های سیاسی امام، انکار ناپذیراست. سیاست برای ائمه علیهم السلام ، تعریفی دیگر دارد و آن اجرای احکام فردی ـ اجتماعی اسلام و فراهم آوری زمینه دست یابی مردم به آرمان های قرآنی است. امام صادق علیه السلام نیز با این خط مشی پیامبرپسند، طبق شرایط و مقتضیات زمان خویش، با پدید آوردن انقلاب ریشه ای فرهنگی، این مهم را محقّق ساخت و چهره زیبای اسلام را از سالیان انزوا در آورد. این سیاست موفق و کوبنده است که سیاست منصور دوانیقی را به خاک ذلّت می کشاند. هم از این روست که
______________________________
1.علی قائمی، در مکتب احیاگر تشیع، انتشارات امیری، چ1، بهار 77، ص 9.
2.سید محمد تقی مدرسی، زندگی و سیمای حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ، ترجمه: محمد صادق شریعت، مؤسسه فرهنگی انصارالحسین علیه السلام ، چ 2، زمستان 72، صص 18 ـ 19.
منصور، ناتوانی دستگاه سلطنتی خود را چنین اعتراف می کند: «جعفر بن محمد، استخوانی است که در گلوی من گیر کرده است».(1
پیشرو در بندگی
پیشوای مذهب مالکی درباره ابعاد وجودی امام صادق علیه السلام می گوید: «هیچ چشم و هیچ گوشی ندید ونشنید و بر قلبی خطور نکرد که انسانی از نظر علم و عبادت و پرهیزکاری، از جعفربن محمد علیه السلام برتر باشد».(2) سرمشق قرار دادن حالات خالصانه امامان معصوم علیهم السلام در زمینه روبه رویی با خداوند سبحان، می تواند یاری رسان انسان خاکی برای رسیدن به این هدف آسمانی باشد. امام صادق علیه السلام است که با درک حقیقت بندگی، به هنگام لبیک گویی، نزدیک است از دگرگونی حال بر زمین افتد و می فرماید: «چگونه جرئت کنم و لبیک بگویم؛ در حالی که می ترسم خدایم بگوید: لا لَبَیْک وَ لا سَعْدَیْک؛ تو را نمی پذیریم و در درگاه ما راه نداری».(3) اهمیت عبادت نزد ایشان تا به آن پایه است که لحظات آخر عمر شریف فرمود: هر کس را با من خویشاوندی دارد گرد آورید. آمدند. پس فرمود: «اِنَّ شفاعتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاة؛ شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی رسد».(4)
نگرش امام صادق علیه السلام به احسان
باور مقدس حضرت صادق علیه السلام چنین بود که باید نیکی پیش از درخواست باشد. پس از درخواست، این بهای آبروی نیازمند است که پرداخته می شود. پیشوای صادق، جدا از آنکه خود شخصاً به بخشش های شبانه و پنهانی می پرداخت، افرادی را هم واسطه قرار می داد تا بدون اینکه نامی از امام ببرند، حامل احسان و کَرَم فراوانش باشند. در مواردی، بهره مندان ناآگاه، پس از دریافت کمک به جای سپاس، رفتار گستاخانه ای به این منبع لطف و سخا داشتند.
مددرسانی های گسترده امام، حتی شامل غیر شیعیان و مخالفان نیز می شد.(5) حضرت، نُه دهم از محصولات زمین زراعی خویش را در کارهای خیر مصرف می کرد و تنها یک دهم آن را برای خود برمی داشت.(6)
____________________________
. 1باقری بیدهندی، وظایف استانداران از دیدگاه امام صادق علیه السلام ، قم، نشر روح، ص 25.
.2همان، ص 70، به نقل از: تهذیب التهذیب، ج 2، ص 105.
.3سید جعفر شهیدی، زندگانی امام صادق علیه السلام ، ص 7، به نقل از: خصال، ص 184؛ علل الشرایع، ص 235.
.4همان، ص 87، به نقل از: بحار الانوار، ج 47، ص 2.
.5در مکتب احیاگر تشیع، صص 109-111.
.6زندگی و سیمای حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ، ص 59.
حلم و جوان مردی
منزلت شکیبایی تا حدّی است که رسول گرامی اسلام می فرماید: «نزدیک بود شخص بردبار، پیمبر شود».(1) صادق آل محمد صلی الله علیه و آله در یکی از اندرزها به منصور ـ خلیفه عباسی ـ می فرماید: «بر تو باد به حلم، که اساس علم است».(2) حضرت، هر گاه از کسی ناسزا و دشنامی می شنید، به جایگاه نمازش می رفت و رکوع و سجود بسیار انجام می داد و فراوان می گریست و از خدا برای کسی که دشنام و ناسزایش گفته بود، طلب آمرزش می کرد. اگر دشنام دهنده از خویشان بود، با دادن پول با او رابطه برقرار می کرد و به الطاف و نیکی های خویش می افزود و می فرمود: «من دوست دارم خداوند بداند که من گردنم را در برابر خویشانم فرود می آورم و به سوی آنان شتاب می جویم، پیش از آنکه از من بی نیازی جویند».(3) یکی از پندهای ارزشمند حضرت به فرزند بزرگوارش امام کاظم علیه السلام این است: «اگر کسی از طرف راستت درآمد و ناسزایت گفت و سپس به طرف چپت رفت و زبان به پوزش گشود، عذرش را بپذیر».(4)
کار در مکتب جعفری
مکتب امام صادق علیه السلام سرشار از درس های تلاشگری برای کسب روزی حلال است. کار و کوشش چنان برازنده اجتماع است که امام ششم همانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «الکادُّ علی عیالهِ کالمجاهِدِ فی سبیلِ اللّه؛ کوشنده و تلاشگر برای خانواده و افراد تحت سرپرستی خود، مانند کسی است که در راه خدا سرگرم جهاد است».(5) در حالات امام صادق علیه السلام نوشته اند: با پیراهنی از کرباس در مزرعه تلاش داشت و عرق از سر و روی او می چکید. حرارت آفتاب و رنج کار را در وسط روزهای گرم تحمل می کرد تا آب و نان حلالی را شخصاً به دست آورد. او از مردم می خواست با فعالیت خویش، در آبادانی دنیا بکوشند و زمین خدا را پر بار کنند.(6)
تجارت اسلامی
یکی از کارگزاران، سود سرشاری ناشی از هزار دینار اولیه امام صادق علیه السلام خدمت ایشان آورد. او هنگامی که با شگفتی امام روبه رو شد، گفت: چون کالا در مکان دیگر کمیاب بود، عهد بستیم گران بفروشیم. امام تنها همان سرمایه خویش ـ هزار دینارـ را برداشت و در بقیه هیچ گونه تصرفی نکرد
فرمود: به چنین سودی نیاز ندارم. سپس ادامه داد: «شمشیر زدن در میدان جنگ، از به دست آوردن روزی حلال آسان تر است».(7) امام صادق علیه السلام در آموزش مسایل فقهی تجارت
______________________________
1. نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ح 2113.
.2زندگی و سیمای حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ، ص 71.
.3همان، ص 62.
.4همان، ص 72
.5در مکتب احیاگر تشیع، ص 71.
.6همان، صص 72 ـ 74.
.7در مکتب احیاگر تشیع، ص 93.
تلاش بسیار داشت. این جمله معروف از ایشان است که: «الفقهُ ثُمَّ الْمَتْجَرْ؛ نخست دانش دینی مربوط به کسب و کار را بیاموزید، آن گاه به تجارت بپردازید».(1)
دین مهر
هدیه دادن، از جمله مسائلی است که جایگاه خاصی در کتاب های روایی و فقهی ما دارد. امام صادق علیه السلام با توجه به تفاوت انگیزه ها، هدیه را به سه صورت دسته بندی می کند: «اَلْهَدِیَّةُ عَلی ثَلاثَهِ وُجُوهٍ: هَدِیَّةُ مُکافاةٍ وَ هَدِیَّةُ مُصافَحَةٍ وَ هَدِیَّةٌ لِلّه عَزَّوَجَلَّ؛ هدیه مکافات، برای تلافی و پاسخ هدیه بیشتر از سوی گیرنده است. هدیه دیگر، همان رشوه است که اسلام، دهنده و گیرنده آن را در آتش دوزخ می داند و صورت سوم، هدیه برای خشنودی پروردگار است».(2) امام صادق علیه السلام در روایتی دیگر می فرماید: «تَهادُوا تَحابُّوا فَاِنّ الْهَدِیَّةَ تَذْهَبُ بِالضَّغائِنِ؛ با هدیه و ارمغان، محبّت اشخاص را جلب کنید که هدیه، کدورت ها را برطرف می سازد».(3)
اشراف به زبان های دیگر
روزی عده ای از ایرانیان نزد امام صادق علیه السلام آمدند و حضرت بدون بیان هیچ مقدمه ای فرمود: «هر کس مالی را از راه غیرحلال به دست آورد، خداوند مقدّر فرموده آن اموال در هلاکت گاه ها صرف شود». وقتی آنان توضیح بیشتر خواستند، حضرت به فارسی فرمود: «از باد آید، به دَم بشود».(4) همچنین روزی با حضور آنان، امام صادق علیه السلام به عربی سخنی را بیان فرمود. اظهار کردند عربی بلند نیستند. پس حضرت به زبان فارسی فرمود: «هر که دِرَم اندوزد، جزایش دوزخ باشد».(5)
امام علیه السلام و اغتنام فرصت
قرآن کریم، مؤمنان را از لغو و بیهودگی، روی گردان می داند.(6) امام صادق علیه السلام که خود پیشوای مؤمنان و نمونه عمل کنندگان به دستورات قرآنی است، در صرف اوقات خویش مراقب بود به هدر نرود. ایشان می کوشید از فرصت خود بهترین و بیشترین بهره گیری را داشته باشد. فردی در محضر آن حضرت به بیهوده گویی پرداخت و سخنانی می گفت که حاصل و نتیجه آن، وقت گذرانی بود. امام صادق علیه السلام فرمود: «مرا به حال خود واگذار که در اوقات خود بخیلم».(7)
به مأمنی رو و فرصت شِمُر غنیمت وقت که در کمینگه عمرند قاطعان طریق(8)
.1همان، ص 75.
.2درس هایی از مکتب امام صادق علیه السلام ، ص 206.
.3همان، ص 54.
.4محمد حسین مهر آیین، صبح صادق، ص 33، به نقل از بحار الانوار، ج 47، ص 84.
.5همان، به نقل از بحارالأنوار، ج 47، ص 119.
.6مؤمنون: 3.
.7در مکتب احیاگر تشیع، ص 95، به نقل از: زندگانی امام صادق علیه السلام ، ص 7.
.8حافظ.
بوی عشق از تربت نور
منصور دوانیقی با کینه ای که از امام صادق علیه السلام ، و بیمی که از روی آوردن مردم به آن حضرت در دل داشت، آسوده نمی نشست تا اینکه به دست والی خود در مدینه، حضرت را با انگوری زهرآلود به شهادت رساند. او سپس حیله گرانه به گریه و زاری و عزاداری پرداخت و می گفت: مثل جعفربن محمد کجا پیدا می شود؟(1) تاریخ نگاران نوشته اند تشییع جنازه شگفتی صورت گرفت که تا آن زمان بی سابقه بود. مسلمان و کافر، شیعه و سنی در آن شرکت داشتند.(2) سرانجام ششمین نیّر برج امامت را، در قبرستان بقیع و در کنار امام مجتبی علیه السلام و امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام به خاک سپردند. امام صادق علیه السلام درباره زیارت خود چنین می فرماید: «مَنْ زارَنی غُفِرَتْ لِذُنُوبِهِ وَ لَمْ یَمُتْ فقیراً؛ هر کس مرا زیارت کند، فقیر نمی میرد و خداوند گناهانش را می بخشد».(3)
مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم(4)
1.زندگانی امام صادق علیه السلام ، ص 85 ـ 86؛ به نقل از در مکتب احیاگر تشیع، صص 409 و 412.
2. در مکتب احیاگر تشیع،ص 411.
3 .همان، ص 414.
4. حافظ.
جنگ احد و شهادت حضرت حمزه علیه السلام
در سال 3 هـ در روز جنگ احد حضرت حمزه وسید الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند(1). بعضى جنگ احد را در 17 شوال نقل کرده اند(2).
در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته عده اى سیصد نفر در بین راه برگشتند و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. کفار 3000 نفر بودند و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند تعداد کشته هاى کفار 22 یا 23 یا 28 نفر و تعداد شهداء 70 نفر بود(3). در این روز دندان و پیشانى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را شکستند(4).
فداکارى هاى امیرالمومنین علیه السلام
در این روز بر اثر فداکاریها و شجاعت هایى که امیرالمومنین على علیه السلام در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحت هاى زیادى بر بدن مبارکش رسید این در حالى بود که دیگران فرار کرده بودند و پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود یا على آیا مى شنوى که از آسمان تو را مدح مى کنند. یکى از ملائکه به نام رضوان مى گوید «لا سیف الا ذوالفقار و لا فتى الا علی» امیرالمومنین علیه السلام مى فرماید : از خوشحالى گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم در این جنگ پیروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود ولى مقدارى که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالى شد بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر نگهبانان از دستور پیامبر صلى الله علیه و آله پیروى نکردند، و محل نگهبانى خود را رها کردند و مانند بقیه مشغول جمع غنایم شدند.
خالد بن ولید که از سردسته هاى کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند تعداد اندکى از نگهبانان دره که از دستور پیامبر سرپیچى نکرده بودند، شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدت گرفت. جراحتهاى فراوانى بر بدن پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و شیطان فریاد برآورد که محمد کشته شده است مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارک پیامبر صلى الله علیه و آله محافظت کردند که عبارت بودند از امیرالمومنین علیه السلام و ابودجانه که شهید شد و زنى به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود(5).
بانویى به نام نسیبه
در این روز یکى از کسانى که جانفشانى کرد و فرار نکرد بلکه مانع از فرار دیگران نیز شد بانویى به نام نسیبه دختر کعب بن مازنیه بود و به او ام عماره مى گفتند او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شرکت داشتند. نسیبه مشک آبى به دوش داشت و سقایت لشکر اسلام را مى نمود هنگامى که موقعیت را چنان دید که مسلمین در حال فرار هستند مشک را به کنار انداخت و خود را پیش روى پیامبر صلى الله علیه و آله سپر کرد به گونه اى که جراحات زیادى بر او وارد شد که مداواى یکى از آنها تا یک سال بعد ادامه داشت. این زن فداکار دست به شمشیر برد و چنان ضربه اى بر ابن حمیه که قصد کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله را داشت زد که او فرار کرد عبدالله فرزند سبیه خواست فرار کند که مانع او شد و او را تشویق به جنگ و دفاع از پیامبر صلى الله علیه و آله نمود و او قبول کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله به نسیبه فرمود «بارک الله علیک ِ یا نسیبه» در این حال پیامبر صلى الله علیه و آله دید یکى از مهاجرین فرار مى کند در حالیکه سپرش را به پشتش بسته است آن حضرت فرمودند اى صاحب سپر سپرت را بینداز و خودت به جهنم برو سپس آن حضرت به نسیبه فرمود سپر او رابردار او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشرکین شد در این هنگام حضرت فرمود مقام نسیبه از مقام فلان و فلان و فلان افضل است چه اینکه آنان فرار کردند(6).
شهادت حضرت حمزه علیه السلام
در این روز جناب حمزه بن عبدالمطلب عموى پیامبر صلى الله علیه و آله به شهادت رسید.
آن حضرت برادر رضاعى پیامبر صلى الله علیه و آله بود چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثویبه شیر خورده بودند(7).
آن حضرت مردى شجاع و با هیبت بود و در این جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفیان کشته شد. هند به خاطر کشته شدن پدر و برادر و عمویش در جنگ بدر ابتدا قصد نبش قبر مادر پیامبر را داشت ولى کفار قریش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. این بود که او وحشى را با وعده هایى به کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله یا على مرتضى و یا حمزه علیهما السلام تحریک کرد. وحشى گفت از کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله و پسر عمویش على علیه السلام عاجزم ولى براى کشتن حمزه کمین مى کنم.
او در میدان جنگ با نیزه اى بر سینه و یا شکم مبارک آن حضرت زد و آن حضرت را شهید کرد وقتى خبر به هند دادند آن خبیث دستور داد سینه آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک آن حضرت را بیرون آورد وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش کارگر نشد همچنین هند با خنجرى گوشها بینى و ... آن حضرت را جدا کرد و به گردن انداخت.
پیامبر صلى الله علیه و آله سلم هنگامى که حمزه را با آن وضع دیدند گریستند و عباى مبارک را روى او کشیدند که خواهرش صفیه او را به آن حال نبیند و فرمودند «یا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله .. یا فاعل الخیرات کاشف الکربات ...» امیرالمومنین و فاطمه زهرا علیهما السلام و صفیه و دیگران بر آن حضرت گریستند(8) پیامبر صلى الله علیه و آله بر بدن مبارک او نماز خوانده و او را در اُحد دفن نمودند. بعد از چهل سال معاویه خواست نهرى از احد عبور دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بیلها به پاى حمزه رسید و فورا خون جارى شد.
حضرت رضا علیه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند بهترین برادران من على علیه السلام و بهترین عموهاى من حمزه علیه السلام است.(9)
رد الشمس
در این روز بازگشت خورشید براى امیرالمؤمنین علیه السلام به وقوع پیوسته است(10) به قولى این واقعه در 17شوال بوده است.(11)
لازم به یادآورى است که رد شمس براى امیرالمؤمنین علیه السلام دو بار اتفاق افتاده است: یکى در زمان پیامبر صلى الله علیه وآله در نزدیکى مسجد قبا، و دیگرى پس از رحلت آن حضرت در سرزمین بابل در نزدیکى حله(12).
علامه امینى رحمه الله به تفصیل احادیث رد الشمس را به طرق مختلف و همچنین کسانى را که درباره رد الشمس کتاب تألیف کرده اند در الغدیر بیان فرموده است.(13)
جنگ بنى قینقاع
در این روز بعد از بیست ماه از هجرت نبوى غزوه بنى قینقاع واقع شد(14)، و بنابر قولى این جنگ در صفر به وقوع پیوسته است. وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام
در سال 252 یا 255(15) حضرت ابوالقاسم عبدالعظیم حسنى فرزند عبدالله بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم السلام وفات یافته است(16) ایشان از مشاهیر علما و از ثقات و فضلاى محدثین است که در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بوده و از امام جواد و امام هادى علیه السلام روایت نقل کرده است(17) کتاب خطب امیرالمومنین علیه السلام و کتاب الیوم و اللیله از آثار آن بزرگوار است.(18) جلالت و عظمت شأن آن بزرگوار از عرضه عقایدش خدمت امام زمانش حضرت هادى علیه السلام و تایید آن حضرت درباره آنها به وضوح پیداست.
ایشان بطور ناشناس وارد رى شد و از ترس بنى عباس در ساربانان در خانه یکى از شیعیان زندگى مى کرد(19) تا هنگام وفات کسى متوجه نشد آن بزرگوار کیست تا اینکه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند نوشته اى در لباس او یافتند که نسب شریف خود را در آن نوشته بود مرقد مطهرش در شهر رى است (البته بعضى شهادت ایشان را نقل کرده اند که خانه را بر سر ایشان خراب کردند و ایشان را به شهادت رساندند).
پدر آن حضرت عبدالله مشهور به عبدالله قافه است قافه نام مکانى بود که جناب عبدالله از طرف پدربزرگش جناب حسن بن زید حاکم آنجابود.
همسر حضرت عبدالعظیم خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیه السلام است.(20) بعضى امامزاده قاسم شمال تهران را پدر خدیجه همسر حضرت عبدالعظیم مى دانند.(21)
دختر آن حضرت سلمى است که حضرت عبدالعظیم علیه السلام او را به عقد محمد بن ابراهیم بن ابراهیم بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابیطالب علیهم السلام در آورد و ثمره این ازدواج سه پسر به نامهاى عبدالله و حسن و احمد بود.(22)
برگرفته شده از کتاب تقویم شیعه نوشته حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین نیشابوری
1.مسار الشیعه ص 15-17 بحار الانوار ج 20 ص 18 توضیح المقاصد ص 27 سیره ابن هشام ج 3 ص 67 الموسوعه الکبرى فى غزوات النبى الاعظم صلى الله علیه و آله و سلم ج 2 ص 110 تقویم المحسنین ص 12.
2. بحار الانوار ج 97 ص 168.
3. مسار الشیعه ص 15.
4. بحار الانوار ج 20 ص 18.
5. ارشاد ج 1 ص 87 اسدالغابه ج 4 ص 21 مسار الشیعه ص 16 مصباح کفعمى ج 2 ص 600.
6. بحار الانوار ج 20 ص 54.
7. بحارالانوار، ج15، ص281.
8.بحارالانوار: ج20، ص55. حمزه سیدالشهدا علیه السلام، ص28_29.
9. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص61. ریاحین الشریعه، ج4، ص350.
10. قلائد النحور، ج شوال، ص92. مصباح کفعمى، ج2، ص600. فیض العلام، ص76. تقویم المحسنین، ص12. وقایع الشهور، ص201.
11. بحارالانوار، ج97، ص384، ج95، ص189.
12. فیض العلام، ص201.
13. الغدیر، ج3، ص183_204.
14. بحارالانوار، ج20، ص5.
15. مراقد المعارف، ج2، ص52. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج2، ص424_426.
16. مستدرک سفینه البحار ج 6ص66 وقایع الشهور ص 201.
17. سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.
18. سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.
19. سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.
20. ریاحین الشریعه ج4ص 197.
21. ریاحین الشریعه ج 4 ص 197 ج 5 ص 106.
22. ریاحین الشریعه ج4 ص 332.
بسم الله الرحمن الرحیم
یریدون ان یطفئوا نور الله بأفواههم و یأبی الله الا ان یتمَّ نوره و لو کره الکافرون سوره توبه/32
قرآن کریم کتابی است که مردم را به ایمان، برادری، صلح، گفتگو، اخلاق نیکو، حمایت از فقرا و ایتام و محرومین، علمآموزی، توسعه و پیشرفت، عبادت خداوند، ارتباط با غیب، خودسازی، تقوا، پرهیزکاری و مبارزه با فساد دعوت میکند. آیا عقل و وجدان میپذیرد که کتابی با این ویژگیها و معارف را بتوان مورد اهانت قرار داد؟ آیا اینها همه، دستورات مشترک تمامی ادیان الهی نیست؟
قرآن از نوح می گوید و از الیاس از ایوب از ابراهیم و اسماعیل و اسحاق از یعقوب و یوسف از میریم عذرا و از عیسی و موسی از زکریا و یحیی از هود و لوط علیهم السلام و از تمام انبیای الهی ، شرط مسلمانی را اعتقاد به تمام انبیای اللهی می داند و سرگذشت آنان و دعوت مردم به پیام الهی را از جانب این انبیاء به خوبی بیان می دارد .پس کجا می توان گفت قرآن کتابی است جدای از تورات جدای از انجیل . اگر خدای یکتا را می پرستید باید به کلامش احترام بگذارید . کجایند آنانی که از تقدس بیت المقدس دم زده آن را مخصوص خود می دانند و ادعای دیانت و مذهب دارند حال آن که برای کلام الهی و نام انبیای خود حتی به اندازه پشیزی ارزش قائل نیستند.جز این است که زیر لوای دیانت به خیانت خود همواره در طول تاریخ تا کنون ادامه داده اند اینان همانهایی هستند که هفتاد هزار نبی را به شهادت رساندند.
ما به پیروان تمام ادیان الهی می گوییم به شما به دینتان و به کلام پروردگارتان توهین شده است بیایید و جلوی عده ای مدعی حقوق بشر را بگیرید تا نتوانند اهداف پلید خود را به بهانه جدایی ادیان الهی به تحقق برسانند.آری این توهین به تمام ادیان الهی و ارزشهای والای انسانی است و این اهانت بی شرمانه نقض تمام حقوق بشر و توهین آشکار به ادیان و کلام آسمانی است.
ما ضمن محکومیت این اقدام وقیحانه محضر حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف مقام معظم رهبری مد ظله العالی و تمامی مسلمین جهان و ادیان و مذاهب الهی تسلیت و تعزیت عرض می کنیم . انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون
دست برافشانده ام تا از دهان شعله ها و خشم ها رهایی یابم.
از روزنه های شب، بر شانه های خاکستر شده ام، باران اجابت ببار!
من چراغی می خواهم از جنس آفتاب؛ دستی می خواهم به بلندای یک قنوت مستجاب؛ پایی می خواهم به استقامت یک کوه؛ «خلّصنا من النار یا رب».
آشنایم کن به آغاز این شب ها؛ به درک پنجره های لیالی قدر، به تجانس دست ها و آسمان ها.
نشسته ام برای شروعی دوباره.
نشسته ام و پرونده خاکستری ام، زانوانم را بیشتر از همیشه می لرزاند.
من در امتداد لیالی نور نشسته ام و چشم سپرده ام به کلماتی از نور.
«بک یا اللّه ».
جوشنی از کلمات کبیر، بر تن روحم می پوشانم و بوی تقدیس فرشتگان را می شنوم که در شب نزول، جاری است.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
می خواهم دوباره متولد شوم، پا بگیرم از پله های رفیع نیایش، قد بکشم از دست های بلند دعا.
برایم چراغی بیاورید از جنس ماه!
برایم توشه ای بیاورید از جنس کلمات استغاثه و تسبیح، می خواهم از زمین، به آسمان پل بزنم.
می خواهم در امتداد شب نجواها، خودم باشم و او. می خواهم کوله باری بگشایم از برگه های سیاه و با دستانی پر از برگه های سپید برگردم.
مرا به رنگ سپید تابان بنویسید. مرا با قلم نور بنویسید!
صدای پای بهاری دوباره، صدای پای بهاری همیشه می آید.
مدتی است پلکم می پرد؛ شاید خبر از میهمانی عزیز است.
مدتی است دلم برای آمدنش شور می زند.
می آید مثل هر سال؛ وقتی که خسته ایم، وقتی که داریم کهنه می شویم و سنگین و سخت و سربی.
می آید؛ به موقع می آید و هیچ وقت دیر نمی کند؛ با یک بغل گل محمدی راز و نیاز می آید؛ با گل دعای سحر و نسیم دم افطار؛ وقتی از گذر ایام به غفلت می رسیم، وقتی از عبور روزهای تکراری جاده دلمان برف گیر می شود و پاهای مسافر ایمانمان یخ می زند، می آید برای تازه شدن ما.
می گویم مثل بهار؛ چون بهار، بهانه ای برای تازه شدن است. می گویم بهار؛ چون بهار باده نوشان، مستی و فرزانگی است.
می گویم بهار؛ زیرا فصل شکفتن انسان است، چون گل هایی که در دامن کوه های سرسبز به بهانه عبور جویباری عاشق، می رویند.
با حلول رمضان، بوی عرفان در کوچه های شهر ایمان می پیچد.
فضای روحانی رمضان، فصلی است برای شکوفایی دل های عاشق، دل های تشنه حقیقت.
رمضان، ماه رهایی از فرش، ماه پیوند با عرش، ماه رسیدن به خانه دوست است.
می شود در فضای ملکوتی رمضان تکثیر شد و به «نورٌ علی نور» رسید.
طعم آبی رمضان، آسمانی از عشق را برای عاشقان طریقت به ارمغان می آورد.
در فصل نورانی رمضان، می شود به کانون روشنی از نور رسید. در رمضان می توان در لابه لای گل های توحید، در خانه همیشه روشن خورشید، در همه جای هستی، خدا را احساس کرد.
...و در رمضان، باید دل به دوست سپرد و مجذوب دوست شد.
ربنا ما زارعان آیهایم تاجران رود و ابر و سایهایم گریه را در بغض خود دم میکنیم روی مژگان کشتشبنم میکنیم ما همه خنیاگران چامهایم ساکن اشک و زیارتنامهایم جاهلیت ترک شبنم گفتنست جاهلیتبینیایش خفتن است (1)
پرسشهای بسیاری درباره «گریه» به چشم میخورد که دستیابی به پاسخ آن، نگاهی نو و معرفتی بیشتر به انسان میبخشد و در رهیابی به فتوحات معنوی، توفیقی چشمگیر عطا میکند. با هم پارهای از این پرسشها را مینگریم:
گریه چیست؟ منشا، آثار، انواع و ابعاد آن کدامند؟
رابطه اشک با قلب، عقل و احساسات چگونه است؟ و آیا موجب ضعف و زبونی انسان نخواهد بود؟
دیدگاه پروردگار متعال و پیشوایان معصوم در روایات و دعاها چیست؟
روایاتی که قطرهای ناچیز از اشک را موجب خاموشی انبوه آتش نافرمانی میداند و یا شهادت امام حسین(ع) را علت گریه مؤمنان میشمرد چگونه میتوان پذیرفت؟
گریه حیوانات و حتی جمادات در عزای سید شهیدان اباعبدالله علیه السلام - که در بسیاری از روایات به چشم میخورد - قابل قبول استیا خیر؟ چرا و چگونه؟
گریه چیست؟
ریزش اشک از دیدگان انسان همراه با غم و زاری و گاه با سخن و زمزمه، گریه نامیده میشود، (2) زلال جاری که به وسیله آن مشعل چشمان روشن میشود و نسیم آرامبخش که سرزمین وجود بدان از غبار و کدورت پاک میشود. حقیقتی شگفتآور که امام صادق(ع) درباره آن فرمود:
گریه موهبتی الهی است که توسط آن رطوبت مغز انسان - که موجب دردهای بسیاری خواهد شد - جدا میشود و افراد را از کوری ایمن میسازد، سلامتی و تندرستی بدن را به همراه میآورد و سرانجام حالت نشاط، سبکبالی و طراوت روح به آدمی میبخشد. (3)
از این رو گریه از ویژگیهای انسانها است و عمر زیاد و سلامتی بسیار به همراه داشته و افراد را از اندوه و ناراحتیها تهی میسازد. آنان که با سخنان تاثیربخش و اشعار احساسآفرین خویش، این چشمه نهفته را جوشان میسازند حقی والا و منتی بسیار بر گریه کنندگان دارند و آنان را در فضایی فراتر از جلوههای فریبای زندگی پرواز میدهند. (4)
منشا گریه و آثار آن
گواه عشق ما این دیده و دل رساند اشک و غم ما را به منزل هنوز اشک عزا پیوسته جاری است رواق چشممان آیینهکاری است (5)
سرچشمه گریه عاطفه و احساس است که به دنبال شوق و عشق، شکست و تنگدلی، محرومیت و یاس، پیروز و شادکامی و یا حزن و اندوه از چشمان انسان جاری میشود. (6) آنجا که امام عصر علیه السلام سخن از مصایب جد بزرگور خویش اباعبدالله الحسین(ع) میکند و لب به بیان عشق و علاقه خود میگشاید، چنین میفرماید:
ای جد عزیز! در مصایب و بلاهایی که بر تو فرود آمد، هر صبح و شام سرشک غم و اشک اندوه از چشمان خود میریزم و چون اشکم تمام شد، برای تو خون گریه میکنم. (7)
آنجا که آثار اجتماعی گریه را مییابیم، تلطف و مهربانی، همدلی و هم سویی و شکلگیری حالات روحیبه چشم میخورد و چون به آثار سیاسی گریه مینگریم، ادامه دادن راه و حرکت محبوب شرکت در حماسه شهید و یا عزیز از دست رفته، تصمیم به تقویت هدف و آرمان وی و همدلی با افکار و خواستههای او را میبینیم.
زیرا گریه مظهر شدیدترین حالات احساسی انسان است، از ژرفای وجود سرچشمه میگیرد (8) و عشقی روزافزون در رسیدن به صفات محبوب و دریافت پیامهای او فراهم میکند که در رهگذر زندگانی چون کیمیایی درخشان رواق وجود انسان را آینه کاری و شفاف و نورانی میکند.
ابعاد گریه و انواع آن
گریه از مختصات انسان - و اعراض خاص او - است که دانشمندان علوم مختلف نسبتبه آن پژوهشها و دقتهای فراوانی داشتهاند:
پزشکان، آثار جسمانی زیادی برای گریه شمردهاند و روان شناسان از تاثیر آن بر روح و روان مطالب بسیاری نوشتهاند. آنجا که علمای اخلاق نسبتبه طهارت روح و پاکی باطن دستورالعملهایی میدهند اشک چشم را نشان نورانیت قلب و گیرندگی دل آدمی میدانند و جامعه شناسان، تسلط سخنران را بر گریه و خنده مخاطبان خود، تسلط بر تمامی قلب آنان میدانند; چرا که گریه طوفانی عظیم در سرزمین وجود افراد به پا میکند و چون ریزش آبشاری از احساس و عاطفه است که همگان را به سوی خویش میکشاند.
«دارون» در کتاب «بیان احساسات و تالمات در انسان و حیوان 1890 میلادی» ریزش اشک را برای حیوانات همچون فیل بیان میکند اما برخی دیگر این سخن را رد کرده و گریه را ویژگی خاص آدمی شمردهاند که برخاسته از ژرفای وجود او خواهد بود. (9)
اندیشمندان گریه را دارای انواع گوناگونی دانستهاند که برخی از آنها عبارتست از:
گریه شوق، گریه حزن، گریه ضعف و زبونی، گریه پیروزی و سربلندی و گریه دروغین.
آری اشک عاشقانه زبان دل است و گریه واقعی فریادی است در سکوت; فریادی که نشان از ضعف و زبونی نیست. و سخن احساس و عشق آدمی است، در آنجا که قلم توان نوشتن ندارد و در بیان یارای ترسیم نیست;
هرچند نیست درد دل ما نوشتنی از اشک خود، دو سطر به ایما نوشتهایم (10)
گریه در دیدگاه قرآن
قرآن کریم این کتاب سترگ «گریه» را شیوه دیرینه انبیای الهی میشمرد; آنجا که یعقوب برای یوسف خود سرشک غم ریخت، یادآور میشود (11) و گریه نوح را بیان میکند. (12) چون سخن از شعیب پیامبر میشود، گریه او را به درگاه خداوند گوشزد مینماید (13) و داود را رسولی معرفی میکند که اهل گریه و راز و نیاز بوده است. (14) هنگامی که به آخرین سفیر سعادت خود یعنی حضرت محمد(ص) میرسد، او و اصحاب عزیزش را مردانی میشمرد که سرشک غم و اندوه از دیدگان خود جاری میکردند و با شنیدن آیات قرآن از خوف الهی اشک میریختند (15) و نسبتبه اصحاب صفه - آن تهیدستان لبریز از ایمان - ریزش اشک را به هنگام شنیدن قرآن نسبت میدهد. (16)
پژوهش برخی از مفسران بدانجا انجامیده که گریه یوسف را بر قبر مادر بیان کردهاند و نسبتبه این صفت پسندیده و عاطفی از صالحان و مؤمنان سخن گفتهاند. (17) و بعضی دیگر، افزون از آیات الهی که بیانگر گریه آسمان و زمین در مرگ مؤمنان است، گستره این بحث را با روایاتی ارزشمند، شکوهی بیشتر بخشید و از چنین عشق و عاطفهای - که برخاسته از معرفت است - معارفی ژرف به دست آوردهاند. (18) آنجا که پروردگار متعال میفرماید:
«فما بکت علیهم السماء والارض و ما کانوا منظرین.» (19)
(پس نگریستبر آنان آسمان و زمین و مهلت نیز به آنها داده نشد.)
و سپس ارزش گریه خوفآمیز از عظمت الهی را توضیح دادهاند. (20) «و یخرون للاذقان یبکون و یزیدهم خشوعا» (21) صحیفهای از این دفتر معرفت را میگشاییم:
آسمان و زمین برای برخی میگریند و نسبتبه عدهای هیچ احساس ندارند! نگریستن بر سرکشان و فرعونیان نشان از حقارت آنها و بیانگر نداشتن دلسوز و یار و یاور برای آنان است اما برای مقربان درگاه الهی و مؤمنان و فرشتگان گریه میکنند و سرشک غم میریزند.
پارهای گریه آسمان و زمین را گریهای حقیقی میدانند که به صورت نوعی دگرگونی و سرخی مخصوص (افزون بر سرخی همیشگی به هنگام طلوع و غروب) خودنمایی میکند، همانند روایتی که:
«لما قتل الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) بکت السماء علیه و بکائها حمزه اطرافها.» (22)
هنگامی که حسین بن علی بنابیطالب(ع) شهید شد، آسمان بر او گریه کرد و گریه او سرخی مخصوصی بود که در اطراف آسمان نمایان شد.
و در حدیث دیگری میخوانیم: امام صادق(ع) فرمود:
«آسمان بر یحیی بن زکریا علیه السلام (که از سوی طاغوت زمان خود به گونهای جانسوز شهید شد) و بر حسین بن علی(ع) چهل روز گریه کرد و بر دیگری غیر از آن دو گریه نکرده است.» (23)
آری در مرگ مؤمنان و شیفتگان الهی چشم فلک گریان میشود و خاطر خورشید پژمان میگردد; زیرا اینان شعاع رحمت الهی بر زمین و پرتو عشق و محبتخداوندی از آسماناند. (24)
دعاها و گریه
جایگاه اشک و کوتاه بودن راه تقرب به وسیله آن به حدی است که در دعاهای مختلف چون مقام تسلیم و رضا، اطاعت و طاعت و بندگی و قرب پدید میآید; نام «اشک و گریه» و تکرار آن، صفابخش دلهای پاک و بیدار میشود و گاه بیشتر از آن مطرح میشود که:
«فعلی الاطایب من اهل بیت محمد و علی صلی الله علیهما و آلهما فلیبک الباکون وایاهم فلیندب النادبون ولمثلهم فلتذرف الدموع ولیصرخ الصارخون ویضج الضاجون و یعج العاجون...» (25)
(پس - شیعیان آل محمد(ص) - باید بر پاکان اهل بیت پیامبر و علی - درود الهی بر آنان و دودمانشان باد - اشک از دیدگان بارند و ناله و زاری و ضجه و شیون از دل برکشند.)
آنگاه که امام سجاد(ع) سخن از تهیدستبودن به هنگام حضور در محضر الهی میگوید و یاد قبر و فرجام نامعلوم خویش با اعمال ناچیز خود میکند - که این عبارات تعلیمی برای بندگان عصیانگر و بیانگر سختی معاد و احساس سنگینی مسؤولیت توسط معصومان علیهم السلام است - از ژرفای وجود گریستن به پیشگاه معبود و محبوب خود را به میان میآورد و میفرماید:
و مالی لاابکی ولاادری الی مایکون مصیری ... ابکی لخروج نفسی ابکی لظلمة قبری، ابکی لضیق لحدی ابکی لسؤال منکر و ن(این کلمه سانسور شده است) ایای ابکی لخروجی من قبری عریانا ذلیلا حاملا ثقلی علی ظهری ... (26)
(چرا نگریم در صورتی که نمیدانم فرجام من چگونه است ... میگریم بر آن حالتی که روح و روانم از بدنم خارج میشود، میگریم برای تاریکی قبرم، میگریم برای تنگی لحدم، میگریم برای پرسش دو ملک الهی، ن(این کلمه سانسور شده است) و منکر. میگریم برای آن هنگامی که عریان، ذلیل و با باری از گناه از قبر خارج میشوم ...)
امام حسین(ع) و جایگاه گریه برای آن حضرت
روزی که گل آدم و حوا بسرشتند بر نام حسین بن علی گریه نوشتند فرمود نبی در صفت گریه کنانش البته که آن طایفه از اهل بهشتند (27)
از آغازین روزهای سوگواری و برپایی محافل سخنرانی در ایام محرم و دیگر مناسبتهای مذهبی، سخن از گریه، ارزشهای اخروی و آثار معنوی آن انگیزهای قوی برای شیفتگان اهلبیت علیهم السلام بویژه سیدالشهدا علیه السلام ایجاد نمود تا خود را از این بارش مغفرت و ریزش رحمت الهی محروم نکنند. از سوی دیگر پارهای آزاداندیش و حقیقتجو و تعدادی از دین ناباوران مانده در قحطی معرفت و عشق، به اعتقادات و باورهای زلال و شفاف اینان خرده گرفته و گاه با جملاتی نادرست و ویرانگر بنیان روایات و سخنان معصومان علیهم السلام را هدف میگیرند و انگیزههای پاک و خدایی را با غبار تردید، دچار کدورت و تیرگی میکنند. گفتنی است که بسیاری از این انتقادها برخاسته از سخنان یک سویه و ناپخته سخنرانانی است که بدون توجه به دیگر روایات و غافل از اهداف والای پیشوایان و علمای دین، برای اهداف نامقدس خویش، بیراههای ظلمانی - برای خوش آمد افراد - ترسیم میکنند و یک قطره اشک را با تمامی گناهان و نافرمانیها موجب خاموش سازی دریاهای آتش و آوار عذاب میدانند! در حالی که معصومان علیهم السلام و اولیای الهی چون سخن از آتش دوزخ به میان میآمد، دگرگونی عمیقی در وجودشان نمایان میشد و به خدا پناه میبردند و راه توبه، سنخیت و همرنگی با صفات الهی را بهترین راه گریز از این پرتگاه میدانستند.
برای بررسی و تحلیل آن سخنان و این انتقادات، ابتدا مروری بر احادیث معصومان میکنیم و از ارزش گریه برای سید مظلومان، امام حسین(ع) آگاه میشویم، سپس به بررسی آنها میپردازیم:
رسول خدا(ص) فرمود: کسی که گریه کند و 50 نفر، یا 30 نفر، یا 20 نفر، یا 10 نفر و حتی یک نفر را بگریاند و اگر نمیتواند گریه کند تباکی نماید - و خود را به شکل افراد گریان درآورد - بهشت از آن او خواهد بود. (28)
امام صادق(ع) میفرماید: امیرمؤمنان علی(ع) نگاهی به حسین(ع) کرد و فرمود: «ای مایه گریه هر مؤمن» چون امام حسین(ع) عرض کرد پدر مرا میگویید. علی(ع) میفرمود: آری ای پسرم. (29)
امام حسین(ع) میفرمود: من کشته گریهها هستم. یاد نمیکند مرا مؤمنی مگر اشک برایم میریزد. (30)
امام صادق(ع) فرمود: امام حسین(ع) گریه هر مؤمن استبه یک قطره اشک هر چند به مقدار بال مگس، باعث آمرزش گناهان میشوند، گرچه گناهان همانند کف دریا - زیاد - باشند. (31)
امام رضا علیه السلام رو به ریان بن شبیب کرد و فرمود: ای پسر شبیب! هرگاه خواستی برای چیزی - و کسی - گریه کنی، برای جد ما امام حسین(ع) گریه کن. (32)
آری;
شیعیان سوداگران نیتند زارعان اشک و مظلومیتند شیعه هر شب میچکد از چشم یاد شیعه عاشق میشود هر بامداد شیعیان شب را تنفس کردهاند شیعیان در خون تجسس کردهاند نی نوا را در دل خود ذکر کن «کل ارض کربلا» را فکر کن
اشک انبیای الهی
آنگاه که فراتر از این گستره مینگریم، افقی دیگر میبینیم که حیرت انسان را دو چندان میکند زیرا انبیای الهی را مییابیم که در سوک سید شهیدان; امام حسین(ع) سرشک غم از دیدگان جاری کردهاند و در مصائب آن دردانه آفرینش سوگواری کردهاند;
حضرت آدم (34) ، حضرت زکریا (35) ، حضرت نوح (36) ، حضرت ابراهیم (37) ، حضرت اسماعیل (38) ، حضرت سلیمان (39) ، حضرت موسی (40) و حضرت عیسی (41) (علیهم السلام); رسولان پاک سرشت الهی بودهاند که از دیرزمان بیرق عشق و ارادت و اشک و علاقه را بر دلهای خدایی نشاندهاند.
برتر از این معرفت، عشق و شناختحیوانات و حتی جمادات نسبتبه امام حسین(ع) است که درباره بلاهای کربلا، انسان نیز سرشک غم ریختند و اظهار محبت نمودند.
امام رضا علیه السلام میفرمود:
جغد در زمان جدم رسول خدا(ص) در منازل و کاخها سکنی داشت، مقداری از غذای مردم را میخورد و از آبآشامیدنی آنان مینوشید و به محل خود بازمیگشت، اما پس از شهادت امام حسین(ع) از مکانهای آباد به نقاط ویران، کوهها و بیابانها روی نهاد و میگفت:
شما چه بد امتی هستید که فرزند پیامبرتان را کشتید من از شما بر خود ایمن نیستم. (42)
امام صادق(ع) در این باره فرمود: جغد روزها روزه است و شبها پس از افطار تا صبح بر حسین(ع) ندبه و ناله میکند. (43)
و در سخن دیگری است که با شهادت سیدالشهدا علیه السلام چهل روز آسمان خون گریست، زمین اشک ماتم ریختبا تاریکی در صبح، آسمان سرشک ماتم نشان داد با کسوف و قرمزی، کوهها تکه تکه شدند و پراکنده گردیدند و دریاها شکاف برداشتند (44) تا سوک و ماتم خود را آشکار نمایند.
و بدین سان:
در سلسله اشک بود گوهر مقصود گر هست ز یوسف خبر، این قافله دارد (45)
پینوشتها:
1- کفشهای مکاشفه، احمد عزیزی، ص331.
2- مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص58; مجمع البحرین، طریحی، مجلد اول، ص234; فرهنگ بزرگ جامع نوین، احمد سیاح، ج1، ص108.
3- توحید مفضل، ترجمه مرحوم ملا محمد باقر مجلسی، ص62.
4- آیت الله حائری شیرازی، سخنرانی در دفتر رهبری، قم، روز شهادت امام صادق(ع)، 4/12/1376.
5- استاد محدثی.
6- نک: تفسیر التبیان، ج9، ص436.
7- نک: زیارت ناحیه از حضرت مهدی علیه السلام.
8- حماسه حسینی، آیت الله شهید مطهری، ج3، ص94.
9- همان، ص94 و95.
10- صائب تبریزی (اصفهانی).
11- یوسف/76; رک: تفسیر التبیان، ج6، ص184.
12- هود/25; رک: تفسیر کشف الاسرار، ج4، ص382.
13- قصص/22; رک: همان، ج7، ص308.
14- ص/21; رک: همان، ج8، ص342.
15- حجر/43; رک: همان، ج5، ص329.
16- نجم/60; رک: تفسیر المراغی، ج27، ص72.
17- یوسف/20; رک: تفسیر کشف الاسرار، ج5، ص32.
18- رک: تفسیر نمونه، ج21، ص179; تفسیر کشف الاسرار، ج9، ص99; تفسیر مفید، ج25، ص225.
19- دخان/29.
20- رک: تفسیر المراغی، ج15، ص109.
21- اسراء/109.
22- مجمع البیان، ج9، ص69.
23- همان.
24- تفسیر نمونه، ج21، ص179 تا 181 (با تلخیص فراوان).
25- دعای ندبه; رک: مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی، دفتر نشر فرهنگ، ص980.
26- دعای ابوحمزه ثمالی; رک: همان، ص348.
27- سیمای کربلا، محمد صحتی سردرودی، مقدمه.
28- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه برای امام حسین(ع).
29- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه برای امام حسین(ع).
30- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه برای امام حسین(ع).
31- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه برای امام حسین(ع).
32- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه برای امام حسین(ع).
33- کفشهای مکاشفه، ص315 و317 (با تلخیص بسیار).
34- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج44، ص242 و245.
35- همان، ص223.
36- همان، ص23 و243.
37- همان، ص225 و243.
38- همان، ص227 و243.
39- همان، ص244.
40- همان.
41- همان.
42- کامل الزیارات، بحث گریه برای امام حسین(ع).
43- کامل الزیارات، بحث گریه برای امام حسین(ع).
مطلع انوار داور فاطمه (سلام الله علیها)
پاره ی قلب پیمبر فاطمه (سلام الله علیها)
مظهر اسرار رب العالمین
گلشن خوشبوی حیدر فاطمه (سلام الله علیها)
آیت نور سماوات و زمین
حق نما مشکوة انور فاطمه (سلام الله علیها)
آیه والشّمس ِ قرآن مجید
گردد از نورش منور فاطمه (سلام الله علیها)
سوره واللّیل خال ِ در حجاب
نقطه توحید ِ داور فاطمه (سلام الله علیها)
آن کثیر الخیر و هم خیر کثیر
داورش نامیده کوثر فاطمه (سلام الله علیها)
حبّ زهرا اجر پیغمبر بود
دشمنش گردیده ابتر فاطمه (سلام الله علیها)
هل أتی تمجیدی از ایثار او
می دهد افطار دیگر فاطمه (سلام الله علیها)
از امیرالمؤمنین باید شنید
اسوه و میزان همسر فاطمه (سلام الله علیها)
می شود روشن زفرزندان او
بهترین تصویر مادر فاطمه (سلام الله علیها)
خوش ترین تحلیل در تسبیح او
مظهر الله اکبر فاطمه (سلام الله علیها)
من اذاها قد اذانی از نبی
وای اگر گردد مکدّر فاطمه (سلام الله علیها)
پیکرش گلبرگ و کوته عمر و بود
پایمال دست کافر فاطمه (سلام الله علیها)
شد زجورو و کینه ی اهل جفا
از در و مسمار پرپر فاطمه (سلام الله علیها)
بود همچو مصطفی و مرتضی
(نوریا) با حق برابر فاطمه (سلام الله علیها)
نگاه نخست: «طاقدیس»، مثنوی حکیمانه و پرنکته ای است، از عالم ربّانی و خوش ذوق، مرحوم حاج ملا احمد نراقی، که لبریز از اندرزهای اخلاقی و مواعظ عرفانی ولطایف و ظرایف ادبی است و در قالب ماندگار شعر بیان شده است. قالب «طاقدیس»، مثنوی است و همچون مثنوی مولانا در ضمن حکایات مختلف، گنجینه ای از گهرهای معرفت ورموز واحکام شرع ومعارف دین را بازگو می کند. این دیوان شعر (که در پایانش تعدادی از غزلیات مرحوم نراقی را هم داراست) از سوی انتشارات امیر کبیر، در 427 صفحه منتشر شده است. به تناسب برخی معارف بلند مرتبط با حج وقربانی ومکه و... که در این دیوان است، مروری به این جلوه ها داریم:ادامه مطلب... لیست کل یادداشت های این وبلاگ |