سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود : ] جابر دنیا به چهار چیز برپاست : دانایى که دانش خود را به کار برد ، و نادانى که از آموختن سرباز نزند و بخشنده‏اى که در بخشش خود بخل نکند ، و درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد . پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد ، و اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد درویش آخرتش را به دنیا در بازد . جابر آن که نعمت خدا بر او بسیار بود نیاز مردمان بدو بسیار بود . پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند خدا نعمتها را براى وى پایدار کند . و آن که آن را چنانکه واجب است به مصرف نرساند ، نعمت او را ببرد و نیست گرداند . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 89 اردیبهشت 28 , ساعت 9:45 عصر

            ‌زبان‌ دین‌ از منظر ملاصدرا1

پس‌ از تفحص‌ در متون‌ متألهان‌ اسلامی‌ متوجه‌ می‌شویم، بعضی‌ از آن‌ها چنان‌ به‌ ظاهر شریعت‌ تمسک‌ می‌جستند که‌ هرگونه‌ فراتر رفتن‌ از ظاهر به‌ سوی‌ باطن‌ را همسان‌ با تفسیر به‌ رأی‌ می‌شمردند و عده‌ای‌ دیگر، با خشکاندن‌ ریشة‌ معنای‌ ظاهری، معنای‌ باطنی‌ را به‌ جای‌ آن‌ می‌نشانند و گویی‌ اتحاد این‌ دو، آشتی‌ناپذیر است.

بعضی‌ از آن‌ها، فاصله‌ میان‌ خالق‌ و مخلوق‌ را چنان‌ نامتناهی‌ تصور می‌کردند که‌ راه‌ برای‌ هرگونه‌ شناخت‌ خداوند متعالی‌ را می‌بستند و زبانی‌ جز زبان‌ تعطیل‌ نمی‌شناختند و گروه‌ دیگر، آن‌قدر این‌ فاصله‌ را کم‌ کردند که‌ زبان‌ خداوند را همسان‌ با زبان‌ بشری‌ گرفتند و طریقه‌ تشبیه‌ را پیمودند.

ملاصدرا در عرصه‌ای‌ ظهور کرد که‌ این‌ نظریات، به‌ اوج‌ خود رسیده‌ بود. وی‌ از آن‌جا که‌ در قلة‌ این‌ تکامل‌ فکری‌ بود، به‌ همة‌ نظریات‌ ارائه‌ شده، احاطه‌ کامل‌ داشت؛ بنابراین، تسلط‌ علمی‌ وی‌ و ذوق‌ و ذکاوت‌ فطری‌اش‌ که‌ با شهود و عنایت‌ الهی‌ توأم‌ بود، به‌ این‌ امر انجامید که‌ بهترین‌ طریقة‌ مؤ‌د‌ی‌ به‌ حقیقت‌گویی‌ زبان‌ قرآن‌ را اختیار کند.

وی‌ از یک‌سو ظاهرنشینان‌ و قشرفروشان‌ را نکوهش‌ کرد که‌ به‌سبب‌ دلبستگی‌ غفلت‌ آمیزشان‌ به‌ ظواهر، باطن‌ را فدای‌ ظاهر کردند و از سوی‌ دیگر، فیلسوف‌ نماها را مورد خطاب‌ قرار داد، که‌ با بسنده‌ کردن‌ به‌ عقل‌ نظری، راه‌ برای‌ هرگونه‌ تاویل‌ گشودند که‌ این‌ امر به‌ تاویل‌های‌ متغایر انجامید بدون‌ این‌که‌ هیچ‌کدام‌ بر دیگری‌ ارجحیت‌ و برتری‌ داشته‌ باشد و نیز آن‌ها با پذیرفتن‌ زبان‌ استعاری، باب‌ مجازگویی‌ در قرآن‌ را باز کردند و واقع‌نمایی‌ را از قرآن‌ گرفتند.

صدرالمتألهین‌ در دو مفتاح‌ اول‌ کتاب‌ مفاتیح‌الغیب، با حمله‌ به‌ این‌ دو گروه‌ و بیان‌ نتایج‌ زیانبارشان، طریقة‌ خود را بیان‌ می‌کند؛ طریقه‌ای‌ که‌ باطن‌ جای‌ ظاهر، و ظاهر جای‌ باطن‌ را تنگ‌ نمی‌کند؛ بلکه‌ باطن‌ مکمل‌ و متمم‌ ظاهر است‌ بدون‌ این‌که‌ ظاهر، دستخوش‌ تغییر شود. راهی‌ که‌ با گشودن‌ زبان‌ حقیقی، حتی‌ در تفسیر آیات‌ متشابه، جایی‌ برای‌ زبان‌ استعاری‌ باقی‌ نمی‌گذارد.

پذیرش‌ این‌ روش، مستلزم‌ تعریف‌ جدیدی‌ از کلمه، کلام، کتاب‌ و تاویل‌ است‌ که‌ صدرالمتألهین‌ با طرح‌ تاویل‌ وجودی، کلام‌ محوری‌ و... به‌ پیشواز زبان‌ حقیقی‌ می‌رود؛ زبانی‌ که‌ راه‌ برای‌ شناخت‌ خداوند متعالی، حتی‌ ذات‌ باری‌تعالی‌ را امکان‌پذیر می‌سازد؛ البته‌ نه‌ برای‌ هر کسی؛ بلکه‌ برای‌ کسانی‌ که‌ علم‌ موهبتی‌ دارند و به‌ مقام‌ جمع‌ و توحید رسیده‌اند.

بررسی‌ زبان‌ دین‌ در مفاتیح‌الغیب‌ می‌تواند به‌ دو صورت‌ انجام‌ گیرد: رویکرد تحلیلی‌ و رویکرد پدیدار شناسانه‌ که‌ این‌ نوشتار بر حسب‌ رویکرد دوم، شکل‌ گرفته‌ است؛ یعنی‌ صرفاً‌ به‌ وصف‌ و روشنی‌ بخشیدن‌ مفاهیم‌ و اصطلاحات‌ موردنظر ملاصدرا دربارة‌ زبان‌ دین، آن‌گونه‌ که‌ به‌ واقع‌ هستند، اقدام‌ کرده‌ و هرگونه‌ پیش‌ فرض‌ و نیز بحث‌های‌ انتقادی‌ در باب‌ صدق‌ و کذب‌ به‌ حالت‌ تعلیق‌ درآمده‌ است‌ تا ماهیت‌ زبان‌ دین‌ چنان‌که‌ وی‌ بر آن‌ رسیده‌ و آن‌ را تجربه‌ کرده‌ است، به‌طور آشکار و عریان‌ بیان‌ شود؛ بنابراین، مطلوب‌ در این‌جا نگاه‌ به‌ زبان‌ دینی‌ از دیدگاه‌ صدرالمتألهین‌ است‌ که‌ امیدواریم‌ دست‌کم‌ در ارائة‌ کلیات، برای‌ مقصود کافی‌ باشد.

قرآن‌ و زبان‌ نمادین‌

            ‌ملاصدرا با صراحت‌ اعلام‌ می‌کند که‌ زبآن‌ قرآن، از رمز و اشاره‌ آکنده‌ است؛ به‌ همین‌ سبب‌ عنوان‌ فاتحة‌ اول‌ از مفتاح‌ اول‌ را به‌ همین‌ امر اختصاص‌ داده‌ است: «فی‌ صفة‌القرآن‌ و نعته‌ بلسان‌الرمز و الاشارة».2

در جای‌ دیگر می‌گوید:

در جای‌ دیگر می‌گوید:

پس‌ در هر حرفی‌ از حروف‌ آن‌ هزاران‌ ایمأ (رمز) و اشاره‌ و ناز و کرشمه‌ برای‌ دست‌های‌ اهل‌ حال‌ است.3

زبان‌ نمادین، لفظ‌ مشترکی‌ است‌ که‌ برای‌ فهم‌ آن‌ باید قصد گوینده‌ آن‌ را جست. از آن‌جا که‌ مد‌عیان‌ زبان‌ نمادین، هر کدام‌ از آن‌ ارادة‌ ویژه‌ای‌ کرده‌ است، برای‌ زبان‌ نمادین‌ نمی‌توان‌ تعریف‌ واحدی‌ را تصور کرد؛ بنابراین، لازم‌ است‌ برای‌ فهم‌ زبان‌ نمادین‌ موردنظر ملاصدرا، به‌ این‌ امر توجه‌ کنیم. مقصود او از زبان‌ نمادین‌ (رمز و اشاره) آیات‌ قرآن‌ چیست‌ و از آن‌ چه‌ تعریفی‌ ارائه‌ می‌کند و مسألة‌ دیگر این‌که‌ از نظر وی، چه‌ عاملی‌ باعث‌ نمادین‌ بودن‌ زبان‌ قرآن‌ است؟ آیا به‌سبب‌ ذات‌ زبان‌ قرآن‌ است‌ یا سبب‌ آن‌ امر خارجی‌ و عرضی‌ شمرده‌ می‌شود؟ همچنین‌ آیا از نظر ملاصدرا تمام‌ زبان‌ قرآن‌ نمادین‌ است‌ یا بخشی‌ از آن، و سرانجام‌ این‌ مسأله‌ که‌ آیا زبان‌ نمادین‌ از نظر صدرالمتألهین‌ شأن‌ معرفت‌ بخشی‌ دارد یا نه؟ این‌ها پرسش‌هایی‌ است‌ که‌ در مقام‌ بحث‌ از این‌ موضوع‌ باید بدان‌ها پاسخ‌ گوییم.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ