تمام شد غم تاریخی بشر
جهان با هزار دهان تو را به ستایش نشسته است.
دنیا از هزار دریچه آمدنت را کل میکشد. آمدنت، بشارت صبح است برای شبهای تاریک بشر؛ بشارت رهایی است برای پرندگان دلمرده؛ مژده باران است برای دشتهای حسرت به دل. زمین در خود مچاله شده است؛ جهان از ستم خسته، چشمها به در سپید و فریادها در گلو خفه شده است.
مبارک باد پادشاهیات بر عالم! دنیا از امروز نفس راحتی میکشد. هستی، در سایهسار ولایت تو آرام میگیرد.
پادشاهیات، اماننامه آسمانها و زمین است! مژده آمدنت، بادها را اینچنین عاشق و آواره کرده است.
به اشتیاق توست که درختان، ایستادهاند.
به احترام توست که کوهها قیام کردهاند.
روز پادشاهی توست؛ روز تاجگذاری دوباره عدالت، روز بر تخت نشستن عزت، روز پایان اندوه، روز لبخندهای فراگیر، روز شادی همگانی، روز خوشبختی خاکیان، روز تحیت و سلام مدام فرشتگان، روز روزهای خوش آینده، روز لحظههای مبارک و شیرین، روز چشمانتظاری جهان.
تمام شد غم تاریخی بشر امشب و روزگار یقین در خودش نمیگنجد
روز توست؛ روز ولایت باشکوه تو، روز امامت تو و چشمروشنی دین، روز امامت تو و احیای قرآن، روز امامت تو و شکوفایی «معروف»، روز امامت تو و براندازی «منکر»، روز امامت تو و تحقق آرزوها.
تو حسن ختام یازده آغاز تا ابد؛ آخرین بازمانده خاندان کرامتی، آخرین باقیمانده خداوندی در زمین. ای ذخیره همیشه خدا برای روزهای مبادا، برای روزهای سخت انسان، رؤیای دیرسال عدالت در جهان. سرنوشت محتوم عالم...!
جهان در پوست خود نمیگنجد؛ از این همه شادی فراگیر. از این همه خوشبختی... .
سلام بر تو و بر سجدههای افلاکیات!
سلام،وقت آن است که از پشت پرده غیبت بیرون آیی؛ که زخم فدک، دیری است لب به شکایت گشوده است.
بیا تا زمین را از خواب غفلت بیدار کنی؛
تا مرهمی باشی بر دردهای زینب علیهاالسلام .
هنوز سر بریده حسین علیهالسلام ، در انتظار انتقام توست!
آتش سینه فاطمه علیهاالسلام ، خنکای ظهور تو را میطلبد!
خداوند، سرنوشت زمین را به تو سپرده است.
در این ثانیههای تازه، در این شکوه دیرینسال رحمت که امروز اینگونه سرشار است، پای هر دریچه ستارهای میدرخشد و هیاهویی است آغاز روزی این چنین را؛
آغاز امامت نور، آغاز امامت آخرین ستاره بیدار.
شایسته ایستادهای و چراغهای راه، در سرانگشتان اشارتت روشن شده است.
شایسته ایستادهای و خورشید، بر پلکهای آفتابیات سجده برده است.
شایسته ایستادهای و این آغاز روزهای انتظار است.
این روز فرو خفته را برانگیختهای در صبحی روشن؛ آخرین وعده الهی محقق شده است.
شایسته ایستادهای و بر شانههای استوارت، بهار بوسه داده است؛ حضور روشنت امید این روزهاست.
شایسته ایستادهای و اشتیاق امامتت، این فرودست را به فرادست پیوند زده است.
زمین در پوست خود نمیگنجد و چراغهای هدایت، در دستهای مهربانت روشن است.
تو آن سایه مهربانی که وعده حتمی خداوندی برای این روزهای مکرر و مکدر. وعده نور، جذبه فلق است و کرانههای آسمان، خلاصه شده در چشمهایت.
جذبه فلق است و اولین روزی که ردای امامت به تن کردهای.
جذبه فلق است و روزی سرشار از آینه.
نجوای گداختهام را به شور، در جای جای خاک رها کردهام.
جهانی در مقابل شکوهت خم شده است. نعمت، بر ما تمام و شب چون روحی سرگردان، در بیابانهای پیکر خویش فرو ریخته است و روز با برقی از دیدگان سرشارت آغاز شده است. بوی بابونه فضا را آکنده است؛ اولین روز امامتت، اولین روزی است که جهان، با شوق در جذبه نورت تهنشین شده است.
امروز اولین روزی است که خداوند سرنوشت زمین را به تو سپرده است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
رتبه برتر مقالات همایش دیدگاههای علوم قرآن آیت الله فاضل لنکرانی
درخواست های شب قدر
چرا شب قدر را احیا می گیریم ؟
نامگذاری شب قدر
فضیلت شب قدر
پیشینه تاریخی شب قدر
از حسین آموختیم
غم مخور
میانمار کجاست چرا قتل عام می شوند ؟
جهاد کبیر
اتمام نعمت
بیانات مقام معظم رهبری درباره حماسه 9 دی سال 88
سیزده آبان روز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
غدیریه
[همه عناوین(140)][عناوین آرشیوشده]