سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوزش درد بردباری را جرعه جرعه درکش که آن اساس حکمت و ثمره دانش است . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 88 آبان 21 , ساعت 6:0 عصر

سفارش حضرت به امام حسن علیه السلام

سفارش حضرت علی(علیه‎السلام) به امام حسن(علیه‎السلام) که آن را هنگام بازگشت از صفین، در مقابل حاضرین نوشته است.

از پدرى که: در آستانه فناست و چیرگى زمان را پذیراست، زندگى را پشت سر نهاده، به گردش روزگار گردن داده، نکوهنده این جهان است. و آرمنده سراى مردگان، و فردا کوچنده از آن.

به فرزندى که: آرزومند چیزى است که به دست نیاید، رونده راهى است که به جهان نیستى درآید . فرزندى که بیماریها را نشانه است و در گرو گذشت زمانه. تیر مصیبت‎ها بدو پران است، و خود دنیا را بنده گوش به فرمان. سوداگر فریب است و فنا را وامدار، و بندى مردن و هم سوگند اندوه‎هاى‏ [جان‏آزار] و غم‎ها را همنشین است و آسیب‎ها را نشان، و به خاک افکنده شهوت‎هاست و جانشین مردگان.

اما بعد، آنچه آشکار از پشت کردن دنیا بر خود دیدم، و از سرکشى روزگار و روى آوردن آخرت بر خویش سنجیدم، مرا از یاد جز خویش باز مى‏دارد، و به نگریستنم بدانچه پشت سر دارم نمى‏گذارد جز که من، هر چند مردمان را غمخوارم بیشتر غم خود دارم.

این غمخوارى راى مرا بازگردانید، و از پیروى خواهش نفسم بپیچانید. و حقیقت کار را برایم آشکار نمود، و مرا به کارى راست واداشت که بازیچه‏اى در آن نبود، و با حقیقت ‏[روبرو ساخت‏] که دروغى آن را نیالود. و تو را دیدم که پاره‏اى از منى، بلکه دانستم که مرا همه جان و تنى. چنانکه اگر آسیبى به تو رسد به من رسیده، و اگر مرگ به سر وقتت آید، رشته زندگى مرا بریده. پس کار تو را چون کار خود شمردم، و این اندرزها را به تو راندم تا تو را پشتیبانى بود. خواه من زنده مانم و تو را در کنار، یا مرده و جایگزین دار القرار.

 

تو را سفارش مى‏کنم به ترس از خدا، و پیوسته در فرمان او بودن، و دلت را به یاد او آبادان نمودن، و به ریسمان اطاعتش چنگ در زدن، و کدام رشته استوارتر از طاعت خدا میان خود و او دارى، اگر بگیریش و بدان دست در آرى؟

دلت را به اندرز زنده‏دار و به پارسایى بمیران، و به یقین نیروبخش و به حکمت روشن گردان، و با یاد مرگش خوار ساز، و به اقرار به نیست شدنش وادار ساز. و به سختی‎هاى دنیایش بینا گردان و از صولت روزگار و دگرگونى آشکار لیل و نهارش بترسان، و خبرهاى گذشتگان را بدو عرضه‏ دار، و آنچه را به آنان که پیش از تو بودند رسید به یادش آر، و در خانه‏ها و بازمانده‏هاى آنان بگرد و بنگر که چه کردند، و از کجا به کجا شدند و کجا بار گشودند و در کجا فرود آمدند. آنان را خواهى دید که از کنار دوستان رخت بستند و در خانه‏هاى غربت نشستند، و چندان دور نخواهد نمود که تو یکى از آنان خواهى بود.

پس در نیکو ساختن اقامتگاه خویش بکوش، و آخرت را به دنیا مفروش. در آنچه نمى‏دانى سخن را واگذار و آنچه را بر عهده ندارى بر زبان میار. و راهى را که در آن از گمراهى، ترسى مسپار، که هنگام سرگردانى ‏گمراهى، باز ایستادن بهتر است تا در کارهاى بیمناک افتادن.

به کار نیک امر کن و خود را در شمار نیکوکاران در آر. و به دست و زبان، کار ناپسند را زشت شمار. و از آن که کار ناپسند کند با کوشش، خود را دور بدار. در راه خدا بکوش، چنانکه شاید، و از سرزنش ملامتگرانت بیمى نباید. براى حق به هر دشوارى، هر جا بود در شو. و در پى آموختن دین رو. خود را به شکیبایى عادت ده در آنچه ناخوشایند است، که شکیبایى ورزیدن عادتى پسندیده و ارجمند است. در همه کارها نفس خود را به پناه پروردگارت در آر، که به پناهگاهیش در آورده‏اى استوار، و نگاهبانى پایدار و آنچه از پروردگارت خواهى تنها از او خواه، که به دست اوست بخشیدن و محروم نمودن، و فراوان طلب خیر کن و نیک در کارها ببین و آن را که بهتر است بگزین و وصیت مرا دریاب و روى از آن متاب، که بهترین گفته سخنى است که سود دهد و بدان که سودى نیست در دانشى که فایدتى نبخشد، و نه در فرا گرفتن علمى که دانستن آن سزاوار نبود.

خبرهاى گذشتگان را بدو عرضه‏ دار، و آنچه را به آنان که پیش از تو بودند رسید به یادش آر، و در خانه‏ها و بازمانده‏هاى آنان بگرد و بنگر که چه کردند، و از کجا به کجا شدند و کجا بار گشودند و در کجا فرود آمدند. آنان را خواهى دید که از کنار دوستان رخت بستند و در خانه‏هاى غربت نشستند، و چندان دور نخواهد نمود که تو یکى از آنان خواهى بود.

پسرکم! چون دیدم سالیانى را پشت سر نهاده‏ام و به سستى در افتاده، بدین وصیت براى تو پیشدستى کردم، و خصلت‎هایى را در آن برشمردم، از آن پیش که مرگ بشتابد و مرا دریابد. و آنچه در اندیشه دارم به تو ناگفته ماند، یا اندیشه‏ام نیز، همچون تنم نقصانى به هم رساند، یا پیش از [نصیحت‏] من پاره‏اى خواهش‎هاى نفسانى بر تو غالب گردد، یا فریبندگی‎هاى دنیا تو را بفریبد.

پس همچون شترى باشى گریزان و سرسخت و نا به فرمان و دل جوان، همچون زمین ناکشته است، هر چه در آن افکنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آن که دلت سخت شود و خردت هوایى دیگر گیرد، تا با رأى قاطع روى به کار آرى، و از آنچه خداوندان تجربت در پى آن بودند و آزمودند بهره‏ بردارى، و رنج طلب از تو برداشته شود و نیازت به آزمودن نیفتد. پس به تو آن رسد که ما [به تجربت‏] بدان رسیدیم، و براى تو روشن شود آنچه گاهى تاریکش مى‏دیدیم.

پسرکم! هر چند من به اندازه همه آنان که پیش از من بوده‏اند نزیسته‏ام، اما در کارهاشان نگریسته‏ام و در سرگذشت‎هاشان اندیشیده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیده‏ام تا چون یکى از ایشان گردیده‏ام، بلکه با آگاهى که از کارهاشان به دست آورده‏ام گویى چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر برده‏ام. پس از آنچه دیدم، روشن را از تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم و براى تو از هر چیز زبده آن را جدا ساختم و نیکویى آن را برایت جستجو کردم، و آن را که شناخته نبود از دسترس تو به دور انداختم، و چون به کار تو چونان پدرى مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم، چنان دیدم که این عنایت در عُنفوان جوانیت به کار رود و در بهار زندگانى، که نیتى پاک دارى و نهادى بى ‏آک، و اینکه نخست تو را کتاب خدا بیاموزم، و تأویل آن را به تو تعلیم دهم، و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام بر تو آشکار سازم و به دیگر چیز نپردازم. سپس از آن ترسیدم که مبادا رأى و هوایى که مردم را دچار اختلاف گردانید تا کار بر آنان مشتبه گردید، بتازد و بر تو نیز کار را مشتبه سازد.

پس هر چند آگاه ساختنت را از آن، خوش نداشتم استوار داشتنش را پسندیده‏تر داشتم تا آن که تو را به حال خود واگذارم، و به دست چیزى که هلاکت در آن است بسپارم، و امید بستم که خدا توفیق رستگاریت عطا فرماید، و راه راست را به تو بنماید. پس این وصیت را در عهده‏ات می‎گذارم ‏[و تو را به خدا مى‏سپارم‏].

 

برگرفته از کتاب على از زبان على، دکتر سید جعفر شهیدى.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ