سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبیر پیوسته خود را از ما به حساب مى‏داشت تا آنکه فرزند نافرخنده‏اش عبد اللّه پا به جوانى گذاشت . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 88 بهمن 13 , ساعت 6:45 عصر

بلبلان خونیین پرند و گل زماتم پرپر است
پیر مرغان در سلام قدر خونین پیکر است
بسکه خون دل خورد بلبل زداغ روی گل
دامنش خونین به رنگ لاله های احمر است
عاشقان را خون دل چون شیر مادر شد حلال
طفل را شیرین تر از هرچیز شیر مادر است
آنکه عاشق شد علاج سینه سوزان او
در سحرگاه بلند عشق چشمان تر است
قامت مرغ سحر سر تا به پا گلرنگ شد
شاخه گل را همیشه غنچه بر فرق سر است
هجربلبل بی سبب از شاخه گلبن خطاست
آشیان بلبل شوریده بر گل بهتر است
نوریا دراین شب قدر و نوای بلبلان
شکوه بر گل از غم هجران بلبل خوشتر است



لیست کل یادداشت های این وبلاگ