سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه را دانش نیست، هدایت نیست . [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 89 مهر 2 , ساعت 11:23 صبح

جنگ احد و شهادت حضرت حمزه علیه السلام

در سال 3 هـ در روز جنگ احد حضرت حمزه وسید الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند(1). بعضى جنگ احد را در 17 شوال نقل کرده اند(2).
در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته عده اى سیصد نفر در بین راه برگشتند و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. کفار 3000 نفر بودند و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند تعداد کشته هاى کفار 22 یا 23 یا 28 نفر و تعداد شهداء 70 نفر بود(3). در این روز دندان و پیشانى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را شکستند(4).

فداکارى هاى امیرالمومنین علیه السلام
در این روز بر اثر فداکاریها و شجاعت هایى که امیرالمومنین على علیه السلام در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحت هاى زیادى بر بدن مبارکش رسید این در حالى بود که دیگران فرار کرده بودند و پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود یا على آیا مى شنوى که از آسمان تو را مدح مى کنند. یکى از ملائکه به نام رضوان مى گوید «لا سیف الا ذوالفقار و لا فتى الا علی» امیرالمومنین علیه السلام مى فرماید : از خوشحالى گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم در این جنگ پیروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود ولى مقدارى که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالى شد بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر نگهبانان از دستور پیامبر صلى الله علیه و آله پیروى نکردند، و محل نگهبانى خود را رها کردند و مانند بقیه مشغول جمع غنایم شدند.
خالد بن ولید که از سردسته هاى کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند تعداد اندکى از نگهبانان دره که از دستور پیامبر سرپیچى نکرده بودند، شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدت گرفت. جراحتهاى فراوانى بر بدن پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و شیطان فریاد برآورد که محمد کشته شده است مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارک پیامبر صلى الله علیه و آله محافظت کردند که عبارت بودند از امیرالمومنین علیه السلام و ابودجانه که شهید شد و زنى به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود(5).

بانویى به نام نسیبه
در این روز یکى از کسانى که جانفشانى کرد و فرار نکرد بلکه مانع از فرار دیگران نیز شد بانویى به نام نسیبه دختر کعب بن مازنیه بود و به او ام عماره مى گفتند او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شرکت داشتند. نسیبه مشک آبى به دوش داشت و سقایت لشکر اسلام را مى نمود هنگامى که موقعیت را چنان دید که مسلمین در حال فرار هستند مشک را به کنار انداخت و خود را پیش روى پیامبر صلى الله علیه و آله سپر کرد به گونه اى که جراحات زیادى بر او وارد شد که مداواى یکى از آنها تا یک سال بعد ادامه داشت. این زن فداکار دست به شمشیر برد و چنان ضربه اى بر ابن حمیه که قصد کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله را داشت زد که او فرار کرد عبدالله فرزند سبیه خواست فرار کند که مانع او شد و او را تشویق به جنگ و دفاع از پیامبر صلى الله علیه و آله نمود و او قبول کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله به نسیبه فرمود «بارک الله علیک ِ یا نسیبه» در این حال پیامبر صلى الله علیه و آله دید یکى از مهاجرین فرار مى کند در حالیکه سپرش را به پشتش بسته است آن حضرت فرمودند اى صاحب سپر سپرت را بینداز و خودت به جهنم برو سپس آن حضرت به نسیبه فرمود سپر او رابردار او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشرکین شد در این هنگام حضرت فرمود مقام نسیبه از مقام فلان و فلان و فلان افضل است چه اینکه آنان فرار کردند(6).
شهادت حضرت حمزه علیه السلام
در این روز جناب حمزه بن عبدالمطلب عموى پیامبر صلى الله علیه و آله به شهادت رسید.
آن حضرت برادر رضاعى پیامبر صلى الله علیه و آله بود چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثویبه شیر خورده بودند(7).
آن حضرت مردى شجاع و با هیبت بود و در این جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفیان کشته شد. هند به خاطر کشته شدن پدر و برادر و عمویش در جنگ بدر ابتدا قصد نبش قبر مادر پیامبر را داشت ولى کفار قریش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. این بود که او وحشى را با وعده هایى به کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله یا على مرتضى و یا حمزه علیهما السلام تحریک کرد. وحشى گفت از کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله و پسر عمویش على علیه السلام عاجزم ولى براى کشتن حمزه کمین مى کنم.
او در میدان جنگ با نیزه اى بر سینه و یا شکم مبارک آن حضرت زد و آن حضرت را شهید کرد وقتى خبر به هند دادند آن خبیث دستور داد سینه آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک آن حضرت را بیرون آورد وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش کارگر نشد همچنین هند با خنجرى گوشها بینى و ... آن حضرت را جدا کرد و به گردن انداخت.
پیامبر صلى الله علیه و آله سلم هنگامى که حمزه را با آن وضع دیدند گریستند و عباى مبارک را روى او کشیدند که خواهرش صفیه او را به آن حال نبیند و فرمودند «یا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله .. یا فاعل الخیرات کاشف الکربات ...» امیرالمومنین و فاطمه زهرا علیهما السلام و صفیه و دیگران بر آن حضرت گریستند(8) پیامبر صلى الله علیه و آله بر بدن مبارک او نماز خوانده و او را در اُحد دفن نمودند. بعد از چهل سال معاویه خواست نهرى از احد عبور دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بیلها به پاى حمزه رسید و فورا خون جارى شد.
حضرت رضا علیه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند بهترین برادران من على علیه السلام و بهترین عموهاى من حمزه علیه السلام است.(9)
رد الشمس
در این روز بازگشت خورشید براى امیرالمؤمنین علیه السلام به وقوع پیوسته است(10) به قولى این واقعه در 17شوال بوده است.(11)
لازم به یادآورى است که رد شمس براى امیرالمؤمنین علیه السلام دو بار اتفاق افتاده است: یکى در زمان پیامبر صلى الله علیه وآله در نزدیکى مسجد قبا، و دیگرى پس از رحلت آن حضرت در سرزمین بابل در نزدیکى حله(12).
علامه امینى رحمه الله به تفصیل احادیث رد الشمس را به طرق مختلف و همچنین کسانى را که درباره رد الشمس کتاب تألیف کرده اند در الغدیر بیان فرموده است.(13)
جنگ بنى قینقاع
در این روز بعد از بیست ماه از هجرت نبوى غزوه بنى قینقاع واقع شد(14)، و بنابر قولى این جنگ در صفر به وقوع پیوسته است. وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام
در سال 252 یا 255(15) حضرت ابوالقاسم عبدالعظیم حسنى فرزند عبدالله بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم السلام وفات یافته است(16) ایشان از مشاهیر علما و از ثقات و فضلاى محدثین است که در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بوده و از امام جواد و امام هادى علیه السلام روایت نقل کرده است(17) کتاب خطب امیرالمومنین علیه السلام و کتاب الیوم و اللیله از آثار آن بزرگوار است.(18) جلالت و عظمت شأن آن بزرگوار از عرضه عقایدش خدمت امام زمانش حضرت هادى علیه السلام و تایید آن حضرت درباره آنها به وضوح پیداست.
ایشان بطور ناشناس وارد رى شد و از ترس بنى عباس در ساربانان در خانه یکى از شیعیان زندگى مى کرد(19) تا هنگام وفات کسى متوجه نشد آن بزرگوار کیست تا اینکه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند نوشته اى در لباس او یافتند که نسب شریف خود را در آن نوشته بود مرقد مطهرش در شهر رى است (البته بعضى شهادت ایشان را نقل کرده اند که خانه را بر سر ایشان خراب کردند و ایشان را به شهادت رساندند).
پدر آن حضرت عبدالله مشهور به عبدالله قافه است قافه نام مکانى بود که جناب عبدالله از طرف پدربزرگش جناب حسن بن زید حاکم آنجابود.
همسر حضرت عبدالعظیم خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیه السلام است.(20) بعضى امامزاده قاسم شمال تهران را پدر خدیجه همسر حضرت عبدالعظیم مى دانند.(21)
دختر آن حضرت سلمى است که حضرت عبدالعظیم علیه السلام او را به عقد محمد بن ابراهیم بن ابراهیم بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابیطالب علیهم السلام در آورد و ثمره این ازدواج سه پسر به نامهاى عبدالله و حسن و احمد بود.(22)
 
برگرفته شده از کتاب تقویم شیعه نوشته حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین نیشابوری
1.مسار الشیعه ص 15-17 بحار الانوار ج 20 ص 18 توضیح المقاصد ص 27 سیره ابن هشام ج 3 ص 67 الموسوعه الکبرى فى غزوات النبى الاعظم صلى الله علیه و آله و سلم ج 2 ص 110 تقویم المحسنین ص 12.
2.
بحار الانوار ج 97 ص 168.
3.
مسار الشیعه ص 15.
4.
بحار الانوار ج 20 ص 18.
5.
ارشاد ج 1 ص 87 اسدالغابه ج 4 ص 21 مسار الشیعه ص 16 مصباح کفعمى ج 2 ص 600.
6.
بحار الانوار ج 20 ص 54.
7.
بحارالانوار، ج15، ص281.
8.
بحارالانوار: ج20، ص55. حمزه سیدالشهدا علیه السلام، ص28_29.
9.
عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص61. ریاحین الشریعه، ج4، ص350.
10.
قلائد النحور، ج شوال، ص92. مصباح کفعمى، ج2، ص600. فیض العلام، ص76. تقویم المحسنین، ص12. وقایع الشهور، ص201.
11.
بحارالانوار، ج97، ص384، ج95، ص189.
12.
فیض العلام، ص201.
13.
الغدیر، ج3، ص183_204.
14.
بحارالانوار، ج20، ص5.
15.
مراقد المعارف، ج2، ص52. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج2، ص424_426.
16.
مستدرک سفینه البحار ج 6ص66 وقایع الشهور ص 201.
17.
سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.
18.
سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.
19.
سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.
20.
ریاحین الشریعه ج4ص 197.
21.
ریاحین الشریعه ج 4 ص 197 ج 5 ص 106.
22.
ریاحین الشریعه ج4 ص 332.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ